خواندن سفرنامه‌ها به‌ویژه آنهایی که مربوط به گذشته‌ای دورتر هستند همیشه لذت‌بخش است، زیرا اگر اهل سفر و گشتن باشید می‌توانید از طریق سفرنامه‌ها تفاوت‌های جغرافیایی و تاریخی را در کنار تفاوت‌های فرهنگی نسبت به دوره خود پیدا کنید. بی‌شک همه می‌دانیم که راویان بیشتر سفرنامه‌ها مردان بوده‌اند، اما شاید ندانید که برخی زنان هرچند اندک‌شمار نیز سفرنامه نوشته‌اند. در پلاک ۵۲ مروری خواهیم کرد بر اولین زنان ایرانی که به فرنگ سفر کردند و سفرنامه نوشتند.
بی بی‌کوکب بختیار دختر نصیرخان سردار جنگ بختیاری در سال ۱۲۷۱ شمسی در میان ایل بختیاری متولد گردید. پدرش نصیرخان فرزند امامقلی‌خان حاجی ایلخانی از طایفه زراسوند، دورکی باب و شاخه هفت‌لنگ ایل بختیاری بود که در طول حیات خود مناصب مهم و حساسی را در ایران بر عهده داشت.
نصیرخان فرزند امامقلی‌خان حاجی ایلخانی در کنار برادر بزرگ‌ترخود لطفعلی‌خان در جریان استبداد صغیر محمدعلی‌شاه قاجار از وی حمایت کردند و بنابراین لطفعلی ملقب به امیر مفخم و نصیرخان ملقب به سردار جنگ گردید (خاطرات سردار ظفر، مجله وحید، ۱۳۵۲، ص. ۴۵۴). اما پسرعموهایش یعنی علی‌قلی‌خان سردار اسعد و برادرانش که پسران حسینقلی‌خان ایلخانی بودند از مشروطه‌خواهان حمایت نمودند و به مقابله با استبداد محمدعلی‌شاه برخواستند.
امامقلی خان حاجی ایلخانی
با فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان بختیاری و گیلانی، محمدعلی‌شاه سرنگون وپسرش احمدشاه به جای او بر تختسلطنت نشانده شد، اما سردار اسعد و برادرانش حاضر به تنبیه و مجازات امیر مفخم و سردار جنگ نشدند و این دو حتی در دوران مشروطیتمناصب مهمی بدست آوردند.
در این میان نصیرخان مدت‌ها حکومت ایالات مهم ایران همچون اصفهان و یزد را دارا بوده و یا با داشتن مقام ایلخانی کل بختیاری، این ایل را اداره می‌نمود و در دوره‌ی چهارم نیز نماینده بختیاری‌ها در مجلس شورای ملی بود. او در بهمن ۱۳۱۰ شمسی در هامبورگ آلمان درگذشت و در مقبره خانوادگی در نجف اشرف مدفون گردید (دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ۱۳۸۹، ص. ۲۸۷).

گپ و گفت با بهاره کمائی ، نوازنده و مدرس پیانو



بی‌بی‌کوکب دوران کودکی خود را میان سیاه چادر‌های ایل بختیاری و مراتع سرسبز و کوهستانی آن‌ها گذراند. به علت وجود صمیمیت و نزدیکی میان نصیرخان سردار جنگ و برادرش لطفعلی‌خان امیر مفخم (این دو برادر تنی بوده و مادرشان ماه‌منظر نام داشت)، سردار جنگ دختر خود به نام بی‌بی‌کوکب را به ازدواج فتحعلی‌خان سالار موید پسرامیر مفخم درآورد.
فتحعلی‌خان در جنگ‌های مشروطه‌خواهان با ضد انقلابیون دوشادوش مشروطه‌خواهان جنگید و بویژه در جنگ‌های بروجرد شجاعت و رشادت بسیاری از خود بروز داد و به همین خاطر طی فرمانی از سوی احمدشاه در رجب ۱۳۳۰ لقب سردار معظم را بدست آورد (دانشور علوی، ۱۳۷۷، ص. ۱۰۸).
از دوران کودکی و نوجوانی بی‌بی‌کوکب اطلاعاتی در دست نیست. همین قدر می‌دانیم که او تحصیلات خود را زیر نظر معلم‌های سرخانه که غالباً از میان مدرسان زبده اصفهان برگزیده شدند گذرانده و سپس با مطالعه مستمر آثار ادبی و متون تاریخی و دینی و مراوده با علما و ادبابه تکمیل معلومات خود پرداخت (دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ۱۳۸۹، ص. ۲۸۹).

بی‌بی‌کوکب بختیار، نخستین بانوی سفرنامه‌نویس ایرانی

یکی از شاخص‌ترین و برجسته‌ترین بانوان بختیاری در فرهنگ دوستی و علم و ادب‌پروری، بی‌بی‌کوکب می‌باشد. ویلسون، پس از آنکه بی‌بی‌کوکب را در زمره اشخاص دانا و با اطلاع زمان توصیف می‌کند، در خصوص دیدگاه و نظر وی پیرامون حکومت قاجار می‌نویسد:
“‌سرکار بی‌بی معتقد بود مادام که سلاطین قاجاریه در این مملکت فرمانروایی می‌کنند، اهالی این کشور آب خوش از گلویشان پایین نخواهد رفت و اوضاع ناگوار کنونی اصلاح نخواهدشده” (ویلسون، سعادت نوری، ۱۳۴۷، ص. ۲۵۰).
بی‌بی‌کوکب بختیار
او را می‌توان نخستین بانوی ایرانی دانست که ضمن مسافرت به فرنگستان (اروپای امروزی) و بازدید از کشور‌ها و شهر‌های مختلف آن، به ثبت وقایع و حوادث سفر خود اهتمام ورزید.
بی‌بی‌کوکب به همراه شوهرش فتحعلی‌خان سردار معظم از ایران روانه اروپا گردید (پوربختیار، ۱۳۸۷، ص. ۵۸). علت اصلی سفر وی به فرنگستان، علاوه بر معالجه بیماری خود، دیدار و عیادت از پدرش نصیرخان سردار جنگ بختیاری بود که به علت بیماری در یکی از بیمارستان‌های هامبورگ آلمان بستری بود.

معرفی برنده فصل اول مسابقه مترونم


سرآرنولد ویلسون ایرانشناس در خاطرات خود درباره بی‌بی کوکب نوشته است:
«در اینجا باید گفت که من در بین مردم ایران از هر طبقه اعم از ذکور و اناث حتی در میان رجال سیاسی این کشور کمتر کسی را دیده‌ام که به اندازه این بی‌بی وسعت اطلاعات داشته باشد.»
متن اصلی این سفرنامه در بایگانی تخصصی مظفر بختیار، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران که نوه پسری بی‌بی‌کوکب می‌باشد موجود است. بنا به گفته‌یایشان این سفرنامه در آینده‌ای نه چندان دور به صورت کتاب چاپ خواهد شد که البته این مهم تاکنون اتفاقنیفتاده است.
بی‌بی‌کوکب طی این مسافرت با دقت، تیزبینی و نکته‌سنجی، کلیه مشاهدات و مسموعات و حوادث و وقایع مهم و ارزشمند را ثبت و ضبط نموده و شرح داده است. این سفرنامه نشان‌دهنده وسعت اطلاع، دقت نظر و قدرت قریحه‌ی ادبی و انشای استوار و ادیبانه‌ی او می‌باشد.
مسیر دسترسی به بوشهر در زمان قاجار
سفرنامه‌ی بی‌بی‌کوکب علاوه بر دقت نظر و تیزبینی نویسنده، با نثری پخته و استوار و انشایی ادیبانه به نگارش درآمده است. اشاره به آیات و احادیث و امثال عربی و فارسی، تضمین ابیات مختلف از شعرایی همچون مولویو حافظ، کاربرد ترکیبات، اصطلاحات، عبارات و کنایات ادبی و استفاده از انواع سجع و موازنه، نمودار وسعت اطلاع و ذوق و قریحه و نیز تتبع نویسنده در متون ادب فارسی است و خصوصاً تأثیرپذیری نویسنده از کلیله و دمنه و انوارسهیلی که از کتاب‌های متداول ادبی در آن زمان بوده، کاملاً مشهود است (دانشنامه تخت فولاد، ۱۳۸۹، ص. ۲۸۸).
بی‌بی‌کوکب پس از ذکر علل سفر خود به فرنگستان به شرح میزان فرهنگ‌دوستی و ادب‌پروری بانوان دربار قاجار می‌پردازد. در اینجا جهت نشان دادن قدرت انشاء و عبارت پردازی بی‌بی‌کوکب بهذکر چند جمله از سفرنامه وی اکتفا شود.

گزیده‌ای از سفرنامه فرنگستان بی‌بی‌کوکب بختیار

همتم بدرقه راه کن‌ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
فحمداً ثم حمداً ثم حمداً که محول احوال بندگان و سبب سازکار عالمیان اسباب و ساز سفر خیریت اثر فرنگ را که اطبا جهت معالجه و صیانت نفس واجب دانسته و اقربا برانجام آن اصرار موکد دارند در مرافقت زوج معظم مهیا فرمود. تا دو سه ماه قبل از این از همه اسباب سفر فقط عزم سفر در سر بود و خیال خام در نظر می‌نمود ولی بحمداله به فضل و توفیق الهی وسایل از هرجهت تدارک و تکمیل گردید و حالیا خود را نه فقط عازم و جازم بل مسافر رو به راه و راهی پادر رکاب می‌بینم”‌جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها”
«در سبب سازیش سرگردان شدم و زسبب سوزیش همه حیران شدم»
… به هرجهت، حال که به تفضل و توفیق الهی محظورات مرتفع گردیده و اسباب سفر اولاً محض تشرف به زیارت و دستبوس خدایگان مقامی حضرت ابوی و درثانی به نیت استعلاج و استقامت مزاج از هر حیث مهیا و آماده شده، توکل به درگاه بنده‌نواز و کارساز حقیقی و التجاء به شفاخانه غیبی دارم. ذره‌ای چشم امید به حکیم جسمانی و اسباب و وسائط دنیوی ندوخته‌ام، بر آنچه بر قلم تقدیر و رقم مشیت و رضای احدیت رفته باشد خشنود و راضی‌ام به رضای او:
دردم نهفته به زطبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبیم دوا کنند (خسروی، ۱۳۸۴، ص. ۱۹۴)