استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
جَعفَرِ شَهریباف (۱۲۹۳ در عودلاجان تهران – ۶ آذر ۱۳۷۸ در تهران) نویسنده ایرانی و پژوهشگر تاریخ تهران است. استاد جعفر شهری در دو مجموعهٔ طهران قدیم (۵ جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (۶ جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان میکند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعهای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است.
گلُ گفتی اما شُل گفتی !
توی ذوق زدن، به کسی که اظهار نظر سست و بی پایه بکند
گندوم خوردن و از بهشت بیرون رفتن
دست از کس و کار و خانواده و آنچه مثل آن کشیدن :
از قصه آدمی که با تخطی از فرمان خدا و خوردن گندم از بهشت رانده شد. که البته آنجا بیرونش راندند، نه به میل خود بیرون شد.
یابوی پیشاهنگ آخرش توبره کِش می شه
طعنه به نامدار و پرآوازه ای که به خواری و خفت افتاده باشد. مانند قهرمان و پهلوان بزن بهادری که از دور خارج شده و به پیسی و نکبت افتاده باشد.
یار باقی، وقت باقی
در معنی وقت بسیار است، حرف کسی که از صحبت ملالت گرفته بخواهد آن را به عذرِ تنگی وقت قطع بکند.
یار بد، بدتر بود از مارِ بد
نصیجت به دوستی که او را با آدم بد و نامناسب همنشین شده، ببینند:
بشنو از من این سخن از یار بد
یارِ بد، بدتر بود از مار بد
مارِ بد گر می زند بر جان زند
یارِ بد بر جان و بر ایمان زند
یا زنگی زنگ، یا رومی روم
نظیر یا این طرفی، یا اون طرفی. دل دادن و تکلیف کردن به اقدام به کاری که دو دلی و تردید مانع شروع آن شده است.
خاک دکان زرگر، طلاست
از خاطر که خواه ناخواه درات طلا در ساختن اشیاء به زیر دست و پا می ریزد.
خاطر خوایی، پول می خواد دایی
به کسی که با تهی دستی ابراز عشق بکند. پاسخ به عاشق بی پول:
بانو مهوش – خواننده معروف – که در دهه چهل از نمکی ترین و پول سازترین هنرپیشه های زن شناخته شده بود را شبی در مجلسی یکی می گوید : ما هم هستیم؟ و او بلافاصله می پرسد: دویست تومان پول خرد خدمت شما هست؟! و طرف ساکت و او بشکن زنان گفته بالا خوانده دور می شود!.
در مرگش که در تصادف رانندگی کشته شود، تعداد بسیاری غرق تالم گردیده و تشیع جنازه اش از حیث جمعیت تا آن زمان برای امثال او دیده و شنیده نشده بود!
حوضی که آب نداره قورباغه نمی خواد
در نبود و عدم عایدات، گِردِ زواید نباید گشت.
ضرب المثلهای تهرانی به زبان محاوره ای – قسمت پنجم
حلوای تن تنانی، تا نخوری ندانی
حواله ی پرسنده به آزمودن. در این تفهیم که قابل شرح و تعریف نبوده، باید امتحان کنی.