شما هم لابد هر از چندگاهی در خبرها می خوانید یا می بینید یا می شنوید ( یک پرانتز باز کنم و بگویم از بس این روزها انواع رسانه زیاد شده دیگر فراتر از خبر دیدن می توان حتی خبر را لمس کرد. آاااخ . خب پرانتز بسته) خلاصه یک جورهایی متوجه می شوید که می خواهند چند مجازات جایگزین زندان در نظر بگیرند تا از تعداد زندانیان کاسته شود.


با صدای نویسنده گوش دهید

 



البته نه که آقایان فکر این باشند که آمار زندانیان بیاید پایین و به آن افتخار کنند. نخیر. چون زندان ها جا ندارد مجبورند این زندانی های دم دستی را یکجوری رهسپار خانه کنند تا جا برای مفسدان و سلاطین تجارت و فلان و بهمان و اسمش را نبرها باز شود.

پیشنهادهایی هم هرساله مطرح می شود. از جمله حبس در منزل، ممنوعیت تردد خارج از محله. ممنوعیت معامله برای زندانی و … و … و

 

البته برخی نیز با طرح های فضایی ای که ارائه می دهند گویا طرح توسعه بسیار بزرگی در سر دارند و قصد دارند یک زندان بزرگتری درست کنند که تا سال ها مشکل جا نداشتن زندان ها حل شود.

یکی از اولیه ترین اقدامات برای چنین ایده ای مبلغی است که برای عوارض خروج از کشور در نظر گرفته اند. نفری ۵ میلیون و دویست هزار تومان که دیگر با این رقم و هزینه باید اسمش را گذاشت عوارض تولد در ایرانشهر نه عوارض خروج از کشور!

یعنی شما به محض این که به دنیا بیایی حداقل ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به صندوق دولت بدهکاری.

 

حالا از آن طرف هم یک نماینده مجلس در حالی که از قر ریز دادن در ستاد انتخاباتیش فارغ شده بود گفت هر کس دنبال آلات موسیقی است باید از ایران برود .

البته گویا بعد از کلی گفتگو درمانی به ایشان حالی کرده اند این آلات با آن آلاتی که مد نظر ایشان بوده و ناموسی است تومانی هفت صنار فرق دارد و ایشان تازه فهمیده می خواسته حرفی در دفاع از ناموس بزند اما زده چشم آلات دیگری را آورده پایین و حالا گفته اشتباه کرده ام.

 

اگر بخواهم خیلی هنرمندانه خبر مجازات جایگزین را با خبر ممنوعیت ورود آلات موسیقی به هم ربط بدهم باید بگویم گوش دادن به سخنرانی های چنین نماینده هایی خودش می تواند یک نوع مجازات جایگزین حبس باشد.

جوری که یک محکوم به ۲۵ سال زندان اگر ۲۵ دقیقه بدون اینه که هدفون در گوشش باشد و یواشکی موسیقی گوش کند یا بدون این که بخوابد توانست به سخنان چینن نمایندگانی گوش کند باید ۲۵ سال حکم زندانش پاک شود.

البته عده ای معتقدند این مجازات به علت عوارضی که بر شنوایی و روان زندانی دارد ممکن است نوعی شکنجه محسوب شود.

این هم بعید نیست. پس فعلا پیشنهادمان را به علت عدم مطالعه کافی پس می گیریم و به مجازات های جایگزین دیگری فکر می کنیم.

 

در حال فکر کردن یادم آمد روزی همسایه ما از زندان آزاد شده بود اما خیلی ابراز شادی نمی کرد. پرسیدم فلانی چرا از آزادی ات خوشحال نیستی؟

 

جواب داد: بالاغیرتا با این بی آبی و بی برقی و سوخت مازوت و آلوده کردن هوا و آلودگی آب های زیرزمینی و خشکسالی و فرونشست زمین و گرانی و تورم و افزایش سرقت و قاپ زنی و کیف زنی و سیل و زلزله و خیانت و سن فحشا و اعتیاد و … و … و زندان جای بهتری برای زندگی کردن نبود؟ آزار دارین روی حکم من تخفیف گرفتین؟