نوشته : رابین مور
برگردان : غلامرضا کیامهر
ماجراهای هیجان انگیز این رمان سیاسی در واقع نوعی افشاگری زیرکانه پشت پرده حوادث سه دهه آخر حکومت پهلوی است که یک سر تمامی این ماجراها به تهران دهه ۱۹۹۷۰ میلادی ختم می شود. شهری که نویسنده از آن به عنوان کانون توطئه های خاور میانه یاد کرده و شگفت آنکه نقطه شروع ماجراهای کتاب نیز تهران زمان محمدرضا شاه پهلوی است. قهرمان اصلی داستان یک سرهنگ ضد اطلاعات ارتش آمریکا است که به عنوان وابسته نظامی در سفارت آمریکا در تهران مشغول به کار است. به همراه او، لیلا دختر زیبا و جذاب یک خانواده سرشناس ایرانی که به عنوان مترجم در سفارت آمریکا مشغول به کار است، خالقان اصلی این رمان جذاب و نفس گیر هستند. رابین مور ( ۲۰۰۸ – ۱۹۲۵) نویسنده آمریکایی مأموریت در دوبی از روزنامه نگاران حرفه ای و صاحب نظر رسانه های همگانی بود، اما به نظر میرسد که تخصص اصلی او نگارش کتابهای افشاگرانه و جنجال برانگیزی بوده است که چاشنی تمامی آنها را دسیسه چینی ها و توطئه های پشت پرده آمریکا و شرکایش در مناطق مختلف جهان تشکیل می دهد. او با کنار هم نهادن پرونده رویدادها و حوادث مستند و بهره گیری از اطلاعات شخصی و حرفه ای، خواننده آثار خود را در متن این حوادث قرار میدهد که مأموریت در دوبی نمونه ای برجسته از شیوه کار این نویسنده است. از رابین مور آثار دیگری چون محاکمه نظامی، ارتباط فرانسوی و کلاه سبزها که دستمایه تهیه فیلمهای سینمایی پرفروش قرار گرفته اند به چاپ رسیده و به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شده است. امید آنکه مطالعه ترجمه این اثر خواننده کنجکاو و جستجوگر را در خلال ماجراهای داستان گونه آن با گوشه هایی از آنچه که در پس پرده طی دهه های اخیر بر ایران و منطقه خلیج فارس گذشته است تا حدودی آشنا سازد که اگر چنین شود مترجم پاداش واقعی خود را به دست آورده است.
قسمت ششم
دو روز پس از آن ملاقات یعنی در روز سیزدهم ماه مه، فیتز لود از شنیدن خبر سفر ناگهانی ملک حسین به قاهره که به عقد یک معاهده نظامی میان وی و خصم دیرینش عبدالناصر منجر شده بود سخت دچار حیرت و ناراحتی شد. خبر دیگر حاکی از آن بود که متعاقب امضای این معاهده، یک ژنرال مصری برای عهده دار شدن فرماندهی نیروهای اردنی عازم امان شده است.
فیتز هنگام گفتگو پیرامون این مسئله با افسر مافوقش ژنرال فیلدینگ نمی توانست خشم و تاسف خود را نسبت به اقدام پادشاه اردن مخفی کند.
« به نظر من با این اقدام کار نیروهای اردنی ساخته است چون تا آنجا که من می دانم سربازان اردنی از یک فرمانده غیر اردنی فرمان نمی برند. خود ملک حسین هم به این واقعیت آگاهی دارد. او هرگز از ته قلب مایل به نابودی اسرائیلی ها نبوده است و بر خلاف عبدالناصر هیچ دلش نمی خواهد که همه یهودی های اسرائیل را به دریا بریزد.»
فیتز در جریان دیدار چند هفته پیشش از بازار تهران از طریق منبع اطلاعاتی خود با خبر شده بود که روحانیون در سراسر کشورهای عربی از بالای منبرها مسلمانان را به جهاد علیه دشمن مشترک یعنی اسرائیل دعوت می کنند. اطلاعات دیگری که فیتز در همین زمینه کسب کرده بود حکایت از آن داشت که اسرائیلی ها قصد دارند ظرف سه روز کلیه پایگاه های هوایی مصر ، اردن، عراق و سوریه را با حملات هوایی نابود کنند.
داستانی که سام گلد خبرنگار روزنامه نیویورک استار براساس گفتگوهایش با سرهنگ فیتز لود سر هم کرده بود، در روز چهارم ژوئن یعنی یک روز پیش از شروع حملات برق آسای اسرائیل علیه اعراب در این روزنامه به چاپ رسید که بر اثر آن بر شدت نگرانی افکار عمومی آمریکایی ها نسبت به سرنوشت اسرائیل افزوده شد. خبرنگار آمریکایی در این گزارش که اجزاء آنرا با مهارت هرچه تمامتر سر هم بندی کرده بود شرح جامعی درباره ظرفیت نظامی ارتش مصر ، قدرت واحدهای پیاده، توپخانه ، زرهی و نیز واحدهای نیروی هوایی این کشور که در امتداد کانال سوئز و به ادعای سام گلد، در طول جبهه صحرای سینا در پشت مرزهای اسرائیل متمرکز شده بودند ذکر کرده بود.
آمار ذکر شده در گزارش خبرنگار آمریکایی حکایت از آن داشت که ارتش مصر با نود هزار سرباز، نهصد دستگاه تانک، ۳۵۰ فروند هواپیما و نیروی عظیمی از واحدهای توپخانه خود را برای ضربه زدن به اسرائیل آماده کرده است. در این مقدمه همچنین به اقدام دولت مصر در ماه مه همان سال مبنی بر درخواست خروج نیروهای صلح سازمان ملل از شبه جزیره سینا و پذیرفته شدن این درخواست از سوی اوتانت، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، اشاره شده بود. در دنبال همین مطالب گزارشگر آمریکایی به بررسی دیگر وقایع ماه مه ۱۹۶۷ پرداخته و شرحی درباره بسته شدن تنگه تیران و خلیج عقبه در ۲۲ ماه مه که اسرائیل را از دسترسی به بندر جنوبی ایلات محروم میکرد به رشته تحریر در آورده بود.
در پایان گزارش سام گلد مطلبی به این شرح به چشم می خورد:
در بیست و ششم ماه مه، پرزیدنت عبدالناصر اعلام کرد که جنگ با اسرائیل همه جانبه بوده و هدف از آن نابودی اسرائیل است. ناصر گفت: ما رجاء واثق داریم که از قدرت کافی برای جنگیدن با اسرائیل و کسب پیروزی در این جنگ برخورداریم.
سام گلد در گزارش مفصل خود برای روزنامه نیویورک استار پس از ذکر این مقدمه طولانی که همگی حاکی از قصد قبلی اعراب برای نابودی کامل اسرائیل بود به موضوع دیدار و گفتگوی خود با سرهنگ فیتز لود افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا در تهران اشاره کرده و از قول او نوشته بود:
تا زمانیکه یهودیان لجام گسیخته و دستگاههای ارتباط همگانی آمریکا که همگی زیر نفوذ یهودیان قرار دارند زحمت درک واقعیت های مربوط به زمینه های بحران خاورمیانه و شنیدن نقطه نظرهای اعراب را به خود ندهند، امیدی به برقراری صلح در این منطقه وجود نخواهد داشت.
در دنباله گزارش روزنامه نیویورک استار با حروف درشت تر چنین آمده بود:
درست یک روز پس از تهدید علنی عبدالناصر علیه موجودیت اسرائیل، یک افسر اطلاعاتی آمریکا در تهران از ضرورت اتخاذ سیاست متوازن نسبت به اعراب و اسرائیل سخن می گوید. سرهنگ فیتز لود معتقد است که آمریکا باید گوش شنوایی برای شنیدن نقطه نظرهای کشورهای عرب داشته باشد.
انتشار این گزارش در روزنامه پرنفوذ آمریکائی ضربه ای را که فیتز از آن بیم داشت بر او وارد ساخت به طوری که حتی جنگ شش روزه ژوئن میان اعراب و اسرائیل که در فردای همان روز آغاز شد، نتوانست پیامدهای درج چنین گزارشی را تحت الشعاع خود قرار دهد.
چاپ انواع تفسیرها و تحلیل ها پیرامون مطالبی که سام گلد در گزارش خود به سرهنگ فیتز لود نسبت داده بود برای روزهای متوالی در نشریات آمریکایی ادامه داشت و بسیاری از اعضاء کنگره آمریکا نیز که در حوزه های انتخاباتی خود اتکاء زیادی به آراء یهودیان داشتند، هر روز در باره وجود احساسات ضد یهودی در میان افسران اطلاعاتی آمریکا داد سخن می دادند.
جنگ ژوئن ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل در ششمین روز با شکست کامل نظامی اعراب پایان یافت و همزمان با آن کمیته ویژه ای از سوی کنگره آمریکا مامور رسیدگی به وضع سفارت آمریکا در تهران و دیگر کشورهای جهان شد.