استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
بادبادکباز ( The Kite Runner) فیلمی بر اساس رمانی به همین نام از خالد حسینی و به کارگردانی مارک فورستر است که در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت جایزه اسکار شد. این فیلم در سایت IMDb دارای امتیاز ۷.۶ از ۱۰ است.
هرچند بخش عمده داستان فیلم در افغانستان روی میدهد، با این حال فیلمبرداری این قسمتها به دلیل ملاحظات امنیتی در خارج افغانستان و در شهر کاشغر چین انجام شدهاست. بیشتر دیالوگهای فیلم به فارسی دری و قسمتهای کوتاهی از آن نیز به زبان انگلیسی است. بازیگران خردسال این فیلم همگی بومی هستند ولی بازیگران بزرگسال مجبور بودند در جریان فیلم برداری تحت آموزش فارسی دری قرار گیرند.
آغاز فیلمبرداری این پروژه تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۰۶ بود و انتظار میرفت تاریخ اتمام آن و ارائه برای نمایش عمومی تاریخ ۲ نوامبر ۲۰۰۷ باشد؛ ولی بعداً نمایش آن به علّت ملاحظات امنیتی برای بازیگران خردسال که محلی بودند، شش هفته به تعویق افتاد و بالاخره در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۷ به نمایش عمومی درآمد.
پخش عمومی و فروش دیویدی این فیلم در سراسر افغانستان به علّت وجود صحنهٔ تجاوز جنسی در فیلم و برجسته نمودن اختلافات قومی توسط دولت مرکزی افغانستان توقیف شدهاست.
تماشا کنید
سکانسی برتر به انتخاب پلاک ۵۲
*توجه : اگر این فیلم را هنوز تماشا نکرده اید،
مطالعه ادامه این مطلب خطر اسپویل و لو رفتن داستان را برای شما به همراه دارد:
معمولا با شنیدن نام افغانستان آنچه که قبل از هر چیز در اذهان متبادر می شود کلماتی به جز جنگ، طالبان، بن لادن و… نیست. افغانستان سالهاست که دست به گریبان جنگهایی با عناصر خارجی و داخلی است، ابتدا حمله روسها، سپس جنگ داخلی و حکومت طالبان و دست آخر نیز حمله آمریکا که تاکنون نیز ادامه دارد. این نکته که افغانها در این سالها در میان این همه تنش چگونه زندگی می کنند و حتی پیش فرضهای ذهنی ما ایرانی ها از زندگی دورادور با مهاجران افغانی چیزی نیست که در “بادبادک باز” روایت شود. “بادبادک باز” سعی دارد از منظر و دریچه ای انسانی به روایت عنصر مطلوب خود بپردازد، با این آگاهی که نمی خواهد فیلمی سیاسی درباره حوادث داخلی و سیاسی افغانستان در دوره معاصر باشد. سیاست در فیلم بعد غالب نیست بلکه به عنوان یک عنصر تاثیر گذار در روایت محسوب می شود و برای فیلمی درباره افغانستان این نکته می تواند به عنوان یک نقطه عطف باشد. غالب فیلمهای سیاسی دیدگاه و نگاه خود را به گونه های کاملا مطلق مطرح می کنند و بیشر در پی برجسته کردن یک ایدئولوژی خاص هستند. اما “بادبادک باز” داری یک نگاه کاملا انسانی است و زیر ساخت اثر بر مبنای نمایندگی یک جریان فکری و یا ایدئولوژی خاص شکل نگرفته است. در فیلم داستان و شخصیت، بر ایدئولوژی برتری دارند.
بادبادک باز کیست؟
داستان از زبان امیر روایت میشود، امیر یک نویسندهٔ اهل افغانستان از تبار پشتون ساکن کالیفرنیا است که برای نجات یک بچه راهی افغانستان میشود؛ افغانستانی که در تحت حاکمیت طالبان است و یکی از سختترین دوران تاریخ چند هزار سالهاش را سپری میکند و به بهانهٔ این سفر به افغانستان امیر داستان زندگیاش را تعریف میکند.
روایت این رمان دوستی امیر با حسن است; امیر در سن ۱۲ سالگی به یار همیشگی خود حسن خیانت میکند و این گناه تا سالها مانند یک استخوان در گلویش گیر مانده و حتی شادترین لحظات زندگی را برای او تیره و تار میکند.
در سال 1979 با حمله روسها به افغانستان امیر با پدرش (بابا) از افغانستان فراری میشوند، و تمام روزهای تلخ و شیرین گذشته را هم در ذهن خود به فریمانت می برند. در این زمان طالبان حسن و همسرش را به دلیل تعصبات قومیتی در افغانستان، به قتل میرسانند و تنها پسری معصوم (سهراب) از آنها به یادگار می ماند، پسری که در دستان طالبان اسیر میشود. امیر با شنیدن این داستان به خاطر جبران خیانتش نسبت به حسن تصمیم به نجات دادن ان پسر میگیرد و از امریکا دوباره به افغانستان برمی گردد و آنجا با حقیقتی درباره ی پدرش و حسن روبرو می شود.
«بادبادکباز»، رمانیست دربارهی دوستی، خیانت، صداقت و رستگاری. داستانیست دربارهی فرهنگی غنی در سرزمینی زیبا که به خاطر جنگ، تجاوز و تعدی در حال از بین رفتن است.
عناصر دراماتیک و جذابیتهای تصویری نهفته در رمان «بادبادکباز» توجه تهیهکنندگان بسیاری از جمله شرکتهای فیلمسازی پارامونت وانتیج و دریم وورکس را به خود جلب کرد تا جایی که آنان را مصمم به ساخت فیلمی خارج از استانداردهای همیشگی هالیوود کرد: فیلمی بدون بازیگران و ستارگان غربی و به زبانی غیر از زبان انگلیسی. برای کارگردانی فیلم نیز از مارک فورستر (Marc Forster) سازندهی فیلمهای تحسین شدهای چون «ضیافت اهریمن» و «در جستجوی ناکجا آباد»، دعوت شد.
مارک فورستر، کارگردان سویسی تبار هالیوود در گفتگویی با نیویورکتایمز دربارهی تصورش از سبک و ساختار فیلم میگوید:
«برای من از ابتدا مشخص بود که این داستان باید در قالب فیلمی حماسی روایت شود. به خصوص برای بازسازی فضای شهر کابل با خیابانهای شلوغ، زنده و رنگارنگ در دههی هفتاد که افغانستان هنوز به لحاظ سیاسی – اقتصادی در موقعیتی نسبتا ثابت قرار داشت.»
اگرچه بیشتر داستان در افغانستان اتفاق میافتد ولی بهخاطر مشکلات ناشی از عدم امنیت برای فیلمبرداری در این کشور، تهیهکنندگان فیلم مجبور به جستجو برای یافتن محلی شدند که به فضای شهری کابل و جغرافیای افغانستان نزدیک باشد. آنها در حدود بیست کشور از هندوستان و مراکش تا آفریقای جنوبی را در نظر گرفتند تا سرانجام شهر کوچک «کاشگر» در کشور چین را انتخاب کردند. پس از دکورسازی و صحنه آرایی در خیابانهای این شهر، تنها جمعیتی متشکل از مردان و زنان افغان در لباسهای محلی لازم بود تا تصویر شهر کابل را بازسازی کند.
اما سایت دویچه وله به نقل از عبدی کلانتری نگاه منتقدانه به این فیلم دارد:
ضعفهای فیلم «بادبادک باز» عمدتاً از دو چیز ناشی میشوند. یکی، ساختار تصنعی و صحنههای اغراق آمیز برای نشان دادن موقعیتهای پیچیده تاریخی، به ویژه در نیمه دوم فیلم. دیگری، تمهیدهای طرح داستانی (پلات) که باور کردن آنها در یک زمینه رئالیستی مشکل است.
علاوه براین، داستان از دو موقعیت مشخص زمانی ـ مکانی، یعنی شهر کابل در اواخر حکومت جمهوری داوود خان و شهرک فریمانت در ایالت کالیفرنیای آمریکا، دو «دوران طلایی» ترسیم میکند که میتواند غیر مستقیم کارکرد ایدئولوژیک دفاع از سیاست ایالات متحده در افغانستان را داشته باشد.
بخش اول فیلم دارای صحنههای گیرا است. یک سکانس طولانی مسابقه بادبادک بازی در خیابانهای شهر، با مونتاژ موازی، این واقعه هیجان انگیز را به جلو میبرد. از نماهای خیابان پرجمعیت و کودکان بادبادک باز به نماهای خود بادبادکها در آسمان میرویم که دوربین دید پرنده از بالا را دارد. هم تعقیب و گریز و مبارزه هوایی بادبادکها را از نزدیک در آسمان میبینیم و هم حرکت موازی بادبادکبازهای روی زمین که نخ به دست، سعی دارند از یکدیگر سبقت بگیرند و رقیب کناری را «بُرش» بزنند و پایین بکشند. ما همزمان، از چشم دوربین از آسمان به زمین نگاه میکنیم و از زمین به آسمان، در همان حال که حرکت موازی دست بادبادکبازها روی زمین و نبرد بادبادکها را در هوا شاهد هستیم.
پرویز جاهد نیز در نقدی بر فیلم چنین مینویسد:
ظاهرا بادبادک باز میخواهد با رمانتیزه کردن تصویر افغانستان، چهرهای متفاوت با آنچه که رسانههای غرب از افغانستان امروز (سرزمینی خشک، جنگزده و ویران با مردمی غیر متمدن) نشان میدهند، ارائه کند. اما این تصویر تا حد زیادی مغشوش، تحریف شده و گمراه کننده است.
شما داور چهارم هستید : امتیاز خود را ثبت کنید
فیلمساز نگاهی سیاه و سفید به تاریخ افغانستان و مردمش دارد. داستان بادبادک باز در بستری تاریخی اتفاق میافتد و بخش مهمی از تاریخ افغانستان از اواخر سلطنت محمد ظاهر شاه تا دوره قدرت گیری طالبان در این کشور را دربر میگیرد.
در مجموع باید گفت “بادبادک باز” فیلمی صمیمی و قابل توجه است. با آغاز تیتراژ، موسیقى زیبایى که آلبرتو ایگلسیاس برای فیلم ساخته همراه با جذابیت بصری تیتراژ گوش را می نوازد. ایگلسیاس که موسیقی اکثر فیلمهاى پدرو آلمودوار را ساخته است، در بادبادک باز توانسته با تلفیقى از موسیقى و سازهای ایرانى، افغان، و هندى اثرى زیبا ارائه دهد. بازی ها نیز در حد قابل قبولی است اما همایون ارشادی یک سر و گردن از سایر بازیگران بالاتر است. ارشادی همیشه یکی از بازیگران موفق در سینمای ایران بوده و این امر را با بازی در یک فیلم آمریکایی به اثبات می رساند.