دهه ی سی را باید دهه ی اوج فیلم های گانگستری بدانیم. دورانی که به دلیل ممنوعیت فروش مشروبات الکلی در آمریکا، باندهای تبهکاری به سرعت شکل گرفته بودند و فروش زیر زمینی مشروبات الکلی در بازار سیاه، پول غیر قانونی فراوانی را نصیب این باندها کرده بود. سینما نیز برای جذب مخاطب تلاش می کرد، تا سیمای جامعه ی آن روز را در قالب درام وارد پرده های سالن های تاریک کند.

جیمز کاگنی، بازیگری بود که توانست در میانه ی خیل بازیگران خوشتیپ و جذاب، نماد نقش گانگستر در آن دهه شود، بازیگری کوتاه قامت با لبخندی همیشگی بود. کسی که در نگاه اول شاید هرگز نمی توانست این فکر را به ذهن مخاطب بیاورد که می تواند چه اندازه خشن و بی باک باشد.

کاگنی، دشمن مردم

کاگنی جزو بازیگران نسل اول سینمای صامت است. و زمانی که برای بازی در فیلم فرشته گان آلوده صورت برگزیده شد، پیش از آن به دلیل بازی در فیلم دشمن مردم محصول سال ۱۹۳۱ به شهرتی عظیم دست یافته بود. شمایل کاگنی در ذهن تماشگران شکل گرفته بود. تبهکاری زیرک و زبان باز که از خشونت لذت می‌برد. سکانسی در فیلم دشمن مردم است که کاگنی هنگام صرف صبحانه گریپ فروت را به دهان دوست دخترش- با بازی جین هالو (jean harlow) – می کوبد که جزو صد سکانس برتر صد سال اول سینما برگزیده شد.

 

 

 

فرشته گان آلوده صورت محصول ۱۹۳۸ به کارگردانی مایل کورتیز کارگردان نام آشنایی است که پس از سال ها فیلم سازی از مجارستان به آمریکا مهاجرت کرده بود. اثر به یادماندنی و شاهکار کورتیز، کازابلانکا است. فیلمی که در شماره های آینده به بررسی آن نیز خواهیم پرداخت.

 

دیگر شمایل برجسته ی سینما، همفری بوگارت که بعدها او را شاهزاده شب نیز لقب دادند در فرشته گان آلوده حضور دارد

 

همفری بوگارت وارد می شود

اما دیگر شمایل برجسته ی سینما، همفری بوگارت که بعدها او را شاهزاده شب نیز لقب دادند در فرشته گان آلوده حضور دارد. اگرچه هنوز بدل به آن همفری بوگارتی که امروز می شناسیم تبدیل نشده بود. کورتیز بعدها او را با خود به کازابلانکا برد و جاودانه کرد. اما در این دهه بوگارت هنوز در حال صعود و فراگیری است.

کورتیز جیمز کاگنی را نیز رها نکرد و در سال ۱۹۴۲ با او فیلم موزیکال ” یانکی دو دل دندی ” را ساخت که اسکار بهترین بازیگری را نصیب جیمز کاگنی ساخت.

 

اینک موضوع فیلم

راکی- جیمز کاگنی- و دوستش جو (جری) – پت اوبراین- در محلات پایین شهر هنگام دزدی تحت تعقیب پلیس هستند، جو می تواند بگریزد اما راکی گیر می افتد.

پانزده سال بعد راکی را در زندان می بینیم. که خلافکاری شناخته شده است. وکیل اش جیم فرازیر – همفری بوگارت – به او پیشنهاد می‌دهد تا در دادگاه عذر خواهی کرده و چند سال زندان را بپذیرد و در ازای آن وکیلش در این مدت با پول او کار کرده و پس از بازگشت از زندان صد هزار دلار به او بدهد.

 

 

 

راکی وقتی از زندان آزاد می‌شود متوجه می‌شود جری کشیش شده و به تربیت بچه های بزهکار محله مشغول است. راکی در ذهن بچه های محله به عنوان خلافکاری قدیمی قهرمان جلوه می کند.

انتقام گریپ فروت !

اما وکیل خیانتکارش راکی را دست به سر کرده تا از زیر بار پرداخت صد هزار دلار خلاص شود. در این مدت میان راکی و دختر هم محله ای دوران کودکی اش با بازی آن شریدان رابطه ای عاطفی شکل می گیرد.

دختر به دلیل آزار و اذیت های راکی در دوران کودکی در همان دیدار اول به صورت او سیلی می نوازد و به این ترتیب انتقام زنان از جیمز کانگی بابت آن گریپ فروت پس از هفت سال گرفته می شود.

دختر به دلیل آزار و اذیت های راکی در دوران کودکی در همان دیدار اول به صورت او سیلی می نوازد و به این ترتیب انتقام زنان از جیمز کانگی بابت آن گریپ فروت پس از هفت سال گرفته می شود.

راکی سرانجام وقتی متوجه خیانت وکیلش می شود. راکی وکیلش و یکی از روسای خلافکاران را می کشد. اینبار به زندان افتاده و محکوم به مرگ می شود.

یک دیالوگ یک فیلم:

مظنونین همیشگی

بعضیا داغش را دوست دارن

جایی از فیلم که آن را فوق العاده زیبا و متفاوت کرده است سکانسی است که جری پس از دستگیری راکی و محکومیت او به مرگ از وی می‌خواهد که بت خود را بشکند تا نوجوانان از الگوبرداری از او منصرف گردند. راکی سرانجام تصمیم خود را می‌گیرد و هنگام اجرای حکم به عمد در مقابل مأمورین به ناله و التماس می‌پردازد. نوجوانان پس از شنیدن وضعیت راکی و التماس‌های او برای حفظ جانش هنگام مرگ، او را فردی بزدل انگاشته و سرنوشت وی را عبرت آموز می‌یابند.

پس از اعدام راکی، جری(کشیش) رو به بچه های بزهکار جمله ی جالبی بر زبان می آورد:

  بیاین بریم تا برای پسری دعا بخونیم که نمی تونست به سرعت من بدوئه.”

و اما دیالوگ اصلی فیلم

در زمانی که راکی را برای اعدام آماده می کنند، جری او را به توبه و ترس و نزدیکی به خدا فرامی خواند. راکی در جواب چنین می گوید:

  می دونی  جری، من فکرمی کنم برای ترسیدن آدم باید قلب داشته باشه، من که ندارم. خیلی وقت پیش انداختمش دور.