علی مومنیان
اشتقاق و ریشه ی کلمه صوفی
شاید کمتر کسی بداند که اشتقاق و ریشه ی لغت صوفی چیست و از کجاست، آیا ریشه ی عربی دارد یا عجمی؟
مختصری در خصوص تاریخچه جزء لایتجزی
اگر اتم ها وجود نمی داشتند (منظور از اتم همان جزء تقسیم ناپذیر است) تقسیم پذیری اجسام بی پایان بود و حال آنکه عقل خلاف این می گوید پس تقسیم پذیری اجسام و مواد در جایی متوقف می شوند. این سرحد نهایی تقسیم پذیری همان جزء لایتجزی است که اتم نام دارد. مکتب ویشه شیکا، اتم را ابدی، لایتجزی، قائم بالذات و غیر مخلوق می دانست.
در اشتقاقات و اصل لغت حبّ
محبت، واژه ای که آن را وصف نتوان کرد، به وصفی و حد نتوان نهاد به حدی که آن وصف و حدّ، هویدا و نزدیکتر بود به فهم از محبت، که گویند:حبّ به نزدیک زهاد ظاهرتر از اجتهاد است به معروفی و به نزدیک تایبان آسان یاب تر از ناله و فغان و به نزدیک ترکان مشهورتر از آلت سواری ایشان و قصه ی حب و حبیب به نزدیک رومیان ظاهرتر از صلیب.
نگاهی به زندگی الفت اصفهانی
تقریبا هجده سال داشت که برای تحصیلات عالیهی حوزوی به نجف اشرف سفر کرد؛ ولی حقیقتا دست و دلش به تحصیل علومی چون علم اصول فقه، که در آن زمان مورد توجه شیعیان جهان بود، نمی رفت؛ چرا که پرداختن به دقت های اصولی را برای استنباط احکام شرعیه بیفایده می دانست و قلبا راضی به این تحصیل نبود.
خنیاگر خموش
نام مولوی معنوی صاحب «مثنوی» معروف را اغلب تذکره نویسان محمد و لقبش را «جلال الدین» ثبت کرده اند و همگی او را با این نام و لقب در کتبشان خوانده اند. استاد بدیع الزمان فروزانفر، در مقدمه ی «کلیات شمس» تبریزی میگوید:
در «نفحات الانس» جامی، این لقب در مورد مولوی بلخی بارها تکرار شده و لیک باید گفت که در ضمن کتب متقدمین، لقب مذکور دیده نشده است.
مناضله با ابلیس – بخش نخست
نگاهی به تفاوت اقوال عرفای ایرانی به قول استاد شفیعی کدکنی عرفان نگاه هنری و جمال شناسانه است به الهیات و دین. از آن جایی که هنر برخاسته از ذوق و درونیات هنرمندان است؛ یعنی تراوشات ذوقی شخص هنرمند، طبیعی است که با اختلافاتی نیز…
اسیر دام تو هستم
نگاهی کوتاه به زندگی و شعر استاد صغیر اصفهانی اسیر دانه ی خال لب یارم من ای زاهد مکن دام دل من سبحهی صد دانهی خود را چه کسی فکرش را میکرد آقا محمد حسین، فرزند آقا اسدالله، که بافنده ی زحمتکشی شده…
داستان عور و زنبور
مولوی تمثیلی بدیع و پرمغز، خیالات گزنده و هجوم افکار مشوش روح خوار را به ازدحام زنبور و شخص وهمزده را به برهنه ی عور تشبیه کرده است.