داستان های هزار و یک روز- اپیزود اول: داستان ملاباجی
اتاقمون بزرگ نبود اما کُرسیمون گرمِ گرم بود. به هر طرفِ کرسی، یک پِله می گفتیم. پله ی بالا، جای بابام بود، این وَرِش مادرم می نشست و اون سَمتش خواهرم ولو می شد. جای من، پله ی پایین بود نزدیکِ در. همه جز من…
ماموریت در دوبی – قسمت چهلم
من در سفارت آمریکا در تهران کار می کنم. کار اصلی من در سفارت بیشتر در ارتباط با مسایل حوزه خلیج فارس است و در مدتی که در سفارت آمریکا افتخار آشنایی و همکاری با جناب سرهنگ فیتز لود را داشتم از ایشان چیزهای زیادی درباره اوضاع و احوال این منطقه فرا گرفتم. آیا همین قدر توضیح برای شما کافی است ؟