ماموریت در دوبی – قسمت چهل و یکم
همه امید و آبنده فیتز به نتیجه ماموریت حساسش به سواحل هند بسته شده بود. او در افق این ماموریت خود را مردی ثروتمند می دید که در پناه ثروت باد آورده اش می توانست در عرصه سیاسی منطقه و حتی داخل آمریکا نفوذ خود را گسترش دهد.
ماموریت در دوبی – قسمت چهلم
من در سفارت آمریکا در تهران کار می کنم. کار اصلی من در سفارت بیشتر در ارتباط با مسایل حوزه خلیج فارس است و در مدتی که در سفارت آمریکا افتخار آشنایی و همکاری با جناب سرهنگ فیتز لود را داشتم از ایشان چیزهای زیادی درباره اوضاع و احوال این منطقه فرا گرفتم. آیا همین قدر توضیح برای شما کافی است ؟
حاجی واشنگتن در ینگه دنیا – قصه پنجم
دیدنِ گوسفندی را که، سر از نردههای آهنینِ بالکنِ اشکوب سومِ ساختمانی، بیرون آورده و ضمن تماشای عابران، سر و صدایی راه انداخته و از بختِ نا خوش خود مینالد، غیر قابلِ باور و از شگفت انگیز ترین و دیدنی ترین ماجراهای زندگیِ شان محسوب می شد.
حاجی واشنگتن در ینگه دنیا – قصه چهارم
حاجی، گاهی از فرط بیکاری، مظلومانه در کنارِ تابلویِ مظلومتر از خودش تنها مینشست و در حالی که رفت و آمدِ مردم را تماشا میکرد نگرانِ این ایها الناس میشد که فردا در روز قیامت، چطور میتوانند با چنین لباسهایی در حضور خدا حاضر شوند.
ماموریت در دوبی – قسمت سی و نهم
در نخستین بامداد روز بعد از بازگشت از سفر پرمخاطره به العین هنگامی که فیتز و لیلا اسمیت خود را برای صرف صبحانه آماده می کردند پیتر خدمتکار فیتز نفس نفس زنان خود را به اتاق غذاخوری رساند و به او اطلاع داد که یک مرد آمریکایی برای سومین بار به خانه مراجعه کرده و مصرانه می خواهد با او ملاقات کند.
حموم زنونه
اون موقع ها، ولایت ما، یک حمام داشت که صبح ها قبل از طلوع آفتاب مردانه بود تا وقتی که هوا روشن میشد. بعد یکی می رفت روی پشتِ بام و با شاخکی، بوقی می کشید. دوو دور، دوو دووررر یعنی: آهای خانم ها، حمام زنانه شد.
حاجی واشنگتن در ینگه دنیا – قصه سوم
کارِ حاجی و رییس تشریفات امور خارجه آمریکا منحصر به یافتن محلی برای سفارت دولت فخیمه ایران شد که بالاخره طلسم شکست و در خیابان فلودلفیا وارد عمارتِ دو اشکوبهای شدند که جناب حاجی آقای ما با دیدن آن باغِ دل پذیر، گُل از گُلش شکفت.
ماموریت در دوبی – قسمت سی و هشتم
فیتز با تقلای زیاد و با حداکثر توان سعی می کرد در مبارزه با شرایط دشوار جاده کنترل اتومبیل را از دست ندهد. مبارزه او با پست و بلندی های جاده صحرایی حدود نیم ساعت ادامه داشت تا آنکه تند شدن بیش از حد شیب جاده و خطر فرورفتن در شنزار ادامه حرکت را برای فیتز ناممکن ساخت.