استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
اندی وارهول (Andy Warhol) هنرمند مادیگرا و عامهپسندی بود که تلویزیون واقعنما (Reality TV)، فیسبوک، اینستاگرام، سلفی و تیکتاک همه تحقق پیشگویی معروف او به حساب میآیند: اینکه در آینده همه بهمدت ۱۵ دقیقه مشهور خواهند شد. حداقل در نگاه اول اینطور به نظر میرسد. ولی این اندی وارهول واقعی نیست. وارهول پیشگویی بود که باطن مرموزش پشت ظاهر غلطاندازش پنهان شده بود. از تریسی امین (Tracy Emin)، یکی از هنرمندان آوانگارد که از بسیاری لحاظ پیروی راه وارهول است، نقل است:
«آن چیزی که مردم دربارهی اندی وارهول فکر میکنند اندی وارهول نیست.»
برای درک این موضوع آزمایشی انجام دهید. شروع به ضبط کردن یک ویدئو کنید و بهمدت سه دقیقه جلوی دوربین بنشینید. حق ندارید صحبت کنید. حق ندارید از روی صندلی بلند شوید. فقط به دوربین نگاه کنید. «خودتان باشید.» ولی خود واقعیتان دقیقاً کیست؟
در دههی ۱۹۶۰، وارهول در کارخانه (The Factory)، استودیوی خود واقع در نیویورک، چنین آزمایشی را روی کسانی که ازشان تست بازیگری میگرفت انجام داد. از چهرهی این افراد مشخص بود بهخاطر زیر ذرهبین قرار گرفتن معذباند. آنها نمیتوانستند پیروز شوند. هرکاری که انجام میدادند، دوربین بیحرکت و بیتوقف حقیقت وجود آنها را فیلمبرداری میکرد.
قیافهی باب دیلن (Bob Dylan) در پرترهاش در هم رفته بود؛ مشخص بود که از این آزمایش بیزار است و گفته میشود که در ازای موافقت برای انجام این تست یکی از نقاشیهایی را که وارهول از الویس کشیده بود، بهعنوان «دستمزد» با خود برد. با این حال این چهره به پرترهی نهایی او تبدیل شد، پرترهای که تصویر درناکی از خامی جوانی است.
یکی دیگر از پرترههای او متعلق به جوانیهای لو رید (Lou Reed) است. در پرترهی اول رید لطیف و آسیبپذیر به نظر میرسد، ولی در پرترههای آتی او قواعد بازی را یاد گرفته یا حداقل فکر میکند که یاد گرفته.
در یکی از این پرترهها او در حالیکه با عینک دودیاش سعی دارد خود واقعیاش را از دوربین مخفی نگه دارد، در ژستی طعنهآمیز به آثار هنری عامهپسندانهی وارهول، مشغول نوشیدن نوشابه از شیشهی کوکا کولا است. این پرتره بازتابی بینقص از هویت واقعی لو رید در آن برهه از زندگیاش است. اگر شبکههای اجتماعی مثل تست بازیگری وارهول بودند، ما همیشه در کلیسا در حال اعتراف به گناهانمان میبودیم. ما با پیروی از حقیقت زندگی میکردیم.
مطالعه کنید : ماجرای کوکاکولای سفید در ارتش سرخ شوروی
یکی از معروفترین پرترههای وارهول در ماه می سال 2022، در موسسهی حراج کریستی (Christie’s Auction House) در نیویورک به حراج گذاشته شد: پرترهی او از مریلین مونرو (Marilyn Monroe)، نمادینترین چهرهی هنر عامهپسندانه. وارهول برای اولین بار آن را در سال ۱۹۶۲ خلق کرد، سال خودکشی مونرو.
او یکی از عکسهای تبلیغاتی مونرو برای یکی از فیلمهای اولیهاش به نام نیاگرا (Niagra) را گرفت و انحصاراً روی صورتش تمرکز کرد. سپس او تور مخصوص چاپ سیلکاسکرین درست کرد تا بتواند به هر تعداد که بخواهد از آن پرینت بگیرد و رنگهای دستی به کپیهای پرینتشده اضافه کند. این احتمالاً یکی از معروفترین آثار اوست. اگر بخواهیم متن تبلیغاتیای را که کریستی برای اثر نوشته جدی بگیریم، «یکی از نادرترین و متعالیترین تصاویر موجود است».
همچنین کریستی این پرتره را با مونا لیزا و ونوس بوتیچلی مقایسه کرده است. نقاشی او با عنوان مریلین آبیرنگ یا Shot Sage Blue Marilyn در سال ۲۰۲۲ در حراج کریستی به قیمت ۱۹۵ میلیون دلار فروخته شد.
این یعنی این نقاشی گرانقیمتترین اثر هنری بهحراجرفته در قرن بیستم شناخته شد. رکورد قبلی به پیکاسو تعلق دارد. بنابراین اندی وارهول به جایگاهی بزرگتر از پابلو پیکاسو دست پیدا خواهد کرد و لقب بزرگترین هنرمند عصر مدرن را تصاحب خواهد کرد؛ حداقل طبق ارزشگذاری مالی و هنریای که خودش پایهگذاری کرده بود.
در سال ۱۹۶۲، وارهول به پرینت کردن اسکناسهای دلار روی آورد، ولی هدف او از این کار نه جعل اسکناس، بلکه خلق اثر هنری بود. هنر عامهپسندانه بر این باور بود که پول زیبا است. بعداً او رویکردی فلسفی نسبت به موضوع اتخاذ کرد: «داشتن شم اقتصادی جالبترین نوع هنر است. پول درآوردن هنر است و کار کردن هنر است و بیزنس خوب داشتن بهترین نوع هنر است.»
ولی چه عاملی باعث شده که مریلین آبیرنگ اینقدر ارزشمند باشد؟ در سال ۱۹۶۴، یکی از بازدیدکنندگان استودیوی وارهول به نام دوروتی پادبر (Dorothy Podber) تفنگی از جیب خود درآورد و با شلیک کردن تیری به پیشانی مریلین که تازه بهروش سیلکاسکرین چاپ شده بود، هنر اجرایی خاص خود را پدید آورد.
این تیر از بومهای نقاشیای که پشت عکس مریلین ردیف شده بودند عبور کرد. در نقاشیای که امروزه به فروش گذاشته شده اثر گلوله همچنان دیده میشود. امضای تاریخی خشونت و آشوب، بازارگرمی موثری برای بالا بردن قیمت است. ولی این همه جار و جنجال راهی برای بازار است تا با این حقیقت عجیب و جنجالبرانگیز کنار بیاید که اندی وارهول بزرگترین و عمیقترین هنرمندی بود که پس از ۱۹۴۵ شروع به فعالیت کرد.
بیلبورد بیست و هشتم – مرجان آل خمیس نوازنده قیچک در ونکوور
پرترهی وارهول از مریلین خلاصهای از هویت خودش نیز است. او کسی بود که باعث رواج واژهی «سوپراستار» شد. او هرکسی را که بهنحوی توجهش را جلب میکرد و میتوانست در جو طعنهآمیز و آمیخته به آمفتامین «کارخانه» دوام بیاورد، سوپراستار صدا میکرد. استودیو و پاتوق او با دیوارهای پوشیده از فویل نقرهایاش به یکی از عناصر هویتبخش منهتن دههی ۶۰ تبدیل شد و معمولاُ در فیلمها بازتابی از آن بهعنوان مقصدی خیالانگیز برای مهمانی نمایش داده میشود.
وارهول ستارههای «واقعی» مثل مونرو، الیزابت تیلور و الویس پرسلی را ستایش میکرد، ولی در کنارش به این باور داشت که هرکسی میتواند سلبریتی شود، حتی شده برای یک لحظه.
گفته میشود که یک بار جودی گارلند (Judy Garland) در مهمانیای در کارخانه شرکت کرد، ولی بهشدت مورد بیتوجهی قرار گرفت. وارهول خودش را هم به یک سلبریتی تبدیل کرد و راه را برای بسیاری از هنرمندان امروزی باز کرد. او در همهجور فرمت رسانهای شرکت میکرد تا خود را مطرح کند؛ از شوهای گپ و گفتگو گرفته تا سریالهای ملودراماتیک (Soap Opera) و حتی تبلیغ همبرگر که پس از مرگش به کلیپ وایرال تبدیل شده است. پرترههای پولارویدی که در دههی هفتاد ساخت، حتی اشخاص مشهور و ثروتمند را ترغیب کرد تا خود را به دست وارهول بسپرند تا او با هنرش تعریفشان کند. او برای خود هویتی جعلی از فردی گولزننده و مرموز ایجاد کرد که همیشه نیمی از چهرهاش در سایه مخفی بود.
ویدئوی معروفی که در آن وارهول بدون هیچ توضیح یا مقدمهای روی یک همبرگر سس میزند و آن را میخورد.
این ویدئو به ویدئوهای ASMR معاصر تشبیه شده است:
پشت وارهولی که فکر میکنیم میشناسیم، یک وارهول بهتر وجود دارد. بزرگترین اثر هنریای که او از مریلین خلق کرد مریلین آبی نبود. این افتخار به دولوحی مریلین (Marilyn Diptych) تعلق دارد که در سال ۱۹۶۲، درست پس از مرگش، نقاشی شد. در یک سمت دولوحه، مریلین با رنگهای شاد و روشن نقاشی شده و در سمت دیگر او در حال غرق شدن در رنگ خاکستری، سفید و سیاه است، بهنشانهی حافظهای که در حال پاک شدن است، شهرتی که در حال رنگ باختن است و وقتی که در حال تمام شدن است. در این اثر هنری باطن وارهول دارد خودی نشان میدهد و به ما میگوید که در ذهنش دغدغهای فراتر از شهرت و پول دارد.
تریسی امین اعتراف میکند که بهتازگی ذات واقعی وارهول را کشف کرده است. او هم مثل تمامی هنرمندان آتی و طرفداران دیوید بویی (David Bowie) که در دههی هفتاد، در شهر مارگیت (Margate) انگلستان بزرگ شده بودند، به وارهول علاقهمند بود.
<p style=”text-align: justif