بارونس ماری-ترز اولنز د شخوتن در سال ۱۹۰۵ از پدر و مادری بلژیکی و اتریشی به دنیا آمد و پس از آنکه در ۱۹۲۶ با یک دیپلمات بلژیکی ازدواج کرد، سفرهای زیادی از جمله به ایران داشت.

او به مجرد مرگ همسرش به دلیل حمله قلبی در سال ۱۹۵۰، به ایران جایی که ارتباطات شخصی زیادی آنجا داشت، برگشت. سفری که حلقه اول از زنجیره سفرهای هر ساله او به ایران بود و در این سفرها گاه دخترش آسترید هم او را همراهی می‌کرد.
پسربچه‌ای غرق در افکار خود در باغی در گلندوک در شمال شرق تهران

آسترید اولنز در گفت‌وگویی تلفنی از خانه‌اش در بلژیک، به رادیو اروپای آزاد گفت که مادرش مصمم شد از ماجراجویی‌های خود در سراسر ایران عکاسی کند، زیرا متوجه شد که باید کشوری که «به سرعت در حال تغییر است را به تصویر کشید.»

دو پسربچه نان تافتون در دست در اصفهان

هنگامی که آسترید با مادرش به نقطه نقطه ایران سفر می‌کرد، هیچ بزرگراهی در فاصله بین شهرها وجود نداشت.



آسترید می‌گوید:

«رانندگی پیچیده بود. گرد و غبار زیادی وجود داشت و وقتی پشت یک کامیون بودید چیز زیادی نمی‌دیدید، بنابراین تصادف نکردن شانسی بود».
یک قایقران جوان در یکی از سواحل شمالی ایران

آسترید می‌گوید که مادرش زنی به‌شدت باهوش بود که «هیچ‌وقت نمی‌ترسید، حتی شب‌ها به تنهایی به هر جایی می‌رفت، و فقط کنجکاو بود که مردم را ببیند و آنها را بفهمد».

در سال ۱۹۵۳، زمانی که پایتخت ایران، تهران، در آشفتگی ناشی از سرنگونی محمد مصدق بود، اولنز به سوی مناطق عشایری دور از مرکز رفت.

ماهیگیران در آب‌های کم‌عمق خزر در شمال ایران
گفته می‌شود اولنز اولین خارجی است که اجازه عکاسی از مردمان قشقایی را پیدا کرد.

قشقایی‌ها مجموعه‌ای از طوایف عمدتاً کوچ‌نشین در جنوب و مرکز ایران هستند که به زبان ترکی خود صحبت می‌کنند و گمان می‌رود حدود هزار سال پیش از آسیای مرکزی به مرکز ایران مهاجرت کرده‌اند.

تصویری از ورودی مسجد جامع یزد

مطالعه کنید :

سنگ بست خراسان، یادگار ارسلان جاذب

سلطانیه زنجان، سومین گنبد بزرگ جهان

گنبد هارونیه یگانه اثر برجای مانده از شهر باستانی طوس

اولنز بیشتر از دوربین لایکا برای عکاسی استفاده می‌کرد، و فیلم‌های رنگیِ گران‌قیمت و کمیاب «کداکروم» که او به کار می‌برد، از طریق منابع دیپلماتیک برایش تأمین می‌شد.

تصویری بدون تاریخ که در جنوب ایران در خلیج فارس با این زیرنویس ثبت شده: «قاچاقچیان؟»

فدریکو کلاوارینو، عکاس و هنرمند ایتالیایی در حال کار روی کتابی درباره بارونس اولنز و تصاویر تاریخی او است. او به رادیو اروپای آزاد می‌گوید عمدتاً به دلیل دسترسی قابل توجهی که در آن زمان بارونس به فرهنگ ایرانی داشت، مجذوب کار او شده است.

خانواده ای که در شرقی‌ترین نقطه ایران، نزدیک مرز کنونی با افغانستان، سرگرم فراغت از رانندگی

کلاوارینو می‌گوید که احتمالاً به جز این تصاویر معدودی در این زمان و به این شکل گرفته شده است.

او همچنین شگفتی خود را از اینکه اولنز می‌توانست بدون صحبت کردن به فارسی یا سایر زبان‌های ایرانی، این تصاویر را بگیرد، پنهان نمی‌کند.
دو مرد هزار در نزدیکی مرز افغانستان

اولنز زمانی که آخرین بار سفر در سال ۱۹۷۷ به ایران سفر کرد، کشور را این گونه توصیف کرد:

به طرز وحشتناکی در جستجوی مدرنیزه شدن فوری و وحشتناک ویران شده است.
دختران قشقایی در مدرسه‌ای در شیراز
زنان قشقایی در یک روز طوفانی در بُرپَر در استان فارس
یک مرد قشقایی سوار بر اسب در مقابل چادرش در منطقه‌ای در استان فارس
یک چوپان جوان قشقایی در استان فارس در جنوب ایران

آسترید اولنز می‌گوید خاطره مورد علاقه‌اش از مادرش مربوط به تولد ۸۰ سالگی اوست. بارونس مسن که احساس ناخوشی می‌کرد، تصمیم گرفت این نقطه عطف را جشن نگیرد، اما آسترید مخفیانه یک مهمانی با حدود ۱۵۰ نفر برنامه‌ریزی کرد، و بارونس پس از ورود به این مهمانی غافلگیرانه، فقط می‌خواست که بداند «چه کسی این حماقت را ترتیب داده است».


یک ورزشکار باستانی در ملایر، در غرب ایران

او وقتی فهمید دخترش این مهمانی را برنامه‌ریزی کرد گفت که می توانستی با این غافلگیری مرا بکشی، و آسترید پاسخ داد:

«می‌دانم، اما دست کم تو خوشحال می‌مردی».
کودکانی در مقابل نقش‌برجسته‌های باستانی در استان فارس

اولنز در سال ۱۹۸۹ درگذشت، و دو سال بعد، کل مجموعه عکس‌ها، فیلم‌ها و آرشیو صوتی ضبط شده او به موزه خاور نزدیک هاروارد تحویل داده شد؛ بیش از چهار هزار تصویری که حالا در وب‌سایت کتابخانه هاروارد قابل مشاهده است.

کشاورزی با تراکتورش در گنبد کاووس در شمال ایران
*با تشکر از استاد جعفر سپهری