موجودات افسانه ای و اسطوره ای در تاریخ ایران

قسمت چهارم

  واژه ی دیو از کهن ترین واژه هایی است که به قدمت آریایی هاست. دیوان گروهی از پروردگان آریایی بودند که بعد از ظهور زرتشت، مردود و گمراه شناخته شدند. آفرینش دیوها به روشنی موجودات اهورایی در اوستا و کتب پهلوی بیان نشده است.

در اسطوره آفرینش چنین آمده که پس از آن که اهورا مزدا دست به آفرینش جهان زد و ایزدان و امشاسپندان وفروهرها را آفرید، اهریمن هم بیکار نماند و جهان بدی را آفرید و دیوان را در برابر ایزدان پدید آورد. خود اهریمن (Angra-Mainya) شر و ظلمت محض است و صفاتی چون دوژدام (آفریننده موجودات شر)، مئی ریه (تبهکار) وداوتم (دیوترین دیوها یا دیو دیوان ) به او داده شده است. دیوها نیز مانند ایزدان سلسله مراتب دارند. در واقع دین کهن ایرانی منشعب از عقاید کهن تر هند و ایرانی بود که در آن عوامل طبیعی و روان مردگان اهمیت زیادی داشت.

موجودات اسطوره ای و افسانه ای در تاریخ ایران – قسمت سوم

هر یک از اجزای طبیعت به صورت خدایی در آمده بودند. بر همین اساس دو دسته خدا وجود داشت:

اهوره (Ahura) و دئیوه

در فارسی باستان (daiva) ، در اوستا به صورت دئو (Daev)،در پهلوی دو (Dev) و در فارسی دیو می گفتند. اهوره ها بیشتر با جنبه ی معنوی و دیوه ها بیشتر با جنبه ی مادی زندگی در ارتباط بودند. پس از جدایی، هندوها بر دیوان تکیه کردند و اهوره ها را از مقام خدایی انداختند ولی ایرانیان به اهوره ها تکیه کردند و دئوها را به مقام دیوی تنزل دادند.




دیوان در متون پهلوی

در متون پهلوی دیوان، موجوداتی هستند که هستی ندارند و بدون جسم هستند و در نیستی به سر می برند ولی با این حال سرچشمه ی ویرانگری و آسیب های بزرگ به انسان ها هستند. در این متون دیوها به انواع مختلفی تقسیم شده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:

الف- سر دیوان یا کماریگان: سرکرده ی دیوان هستند و در مقابل هفت امشاسپندان قرار می گیرند و به ترتیب عبارتند از:

  • اکومنه(Akmanah): دشمن بهمن، نماد آشتی ناپذیری، پیام آور اهریمن، سرچشمه ی بدی ها.
  • ایندره(Endara): دشمن اردیبهشت، ضد نظم و ترتیب، غم و اندوه را به دل مردم می اندازد.
  • سروه(Sarva): دشمن شهریور و سردار دیوان است، نماد شهریار بد و ستمگر، راهنمای دزدان و راهزنان.
  • نانگهیثیه(Nanghaithya): دشمن سپندارمذ، آفرینندگان را از قانع بودن باز می دارد و ایشان را ناراضی نگه می دارد. انسان را وادار به نافرمانی در برابر خدا، مادر و شوهر می کند.
  • تئیری(Tairi): دشمن خرداد، به گیاهان و دام ها زهر می دهد.
  • زئیری(Zairi): دشمن امرداد، سازنده ی زهر، به همراه تئیری نگهبان دوزخ هستند.
  • ائشمه(Aeshma): دیو خشم، گاهی خود اهریمن هم به عنوان دیو هفتم در نظر گرفته می شود.

ب – دروجان: ابتدا برای ماده دیوان به کار می رفته ولی سپس مترادف دیو بوده است. تعداد دیو زنان نسبت به دیوان مذکر کم تر است . البته جنسیت دیوان کمتر مشخص است. تعدادی از این دیوها عبارتند از :

  • جهی(Jahi): دیوزنی که نقش تخریبی در آغاز آفرینش دارد. نماد روسپیگری و پلیدی های زنانه، در بعضی از متون زن اهریمن و در برخی دیگر دختر اهریمن شمرده شده است. اهریمن بر سر او بوسه زده و آلودگی های زنانه از همین بوسه پدید می آیند.
  • بوشاسب: دیو خواب سنگین و تنبلی مفرط، دارنده دست های دراز، سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند و مردم را از رفتن به سر کار باز می دارد.
  • اودگ(Odag) : پدید آورنده ی دیو هفت سر، مردم را به سخن گفتن وا می دارد جایی که باید سکوت کنند. او جمشید را به سوی لذت های دنیوی هدایت می کرد.
  • ترومد یا ترومتی: پدید آورنده ی نخوت و گستاخی، سرانجام به دست سپندارمذ از بین می رود.
  • پریمتی: دشمن سپندارمذ، همکار ترومد، نماد تکبر.

 

ج – دیوهای مرگ: ترسناکترین دیوها ، دیوان مرتبط با مرگ هستند که عبارتند از :

  • استویداد(Astavedad): دیو مرتبط با مرگ، درهم شکننده و جدا کننده ی استخوان ها، اگر دست بر مردم زند، به خواب می روند. اگر سایه بر آنان افکند، تب می کنند و اگر دیده به آن ها بدوزد، می میرند.
  • ویزرش(Vizaresh): دیو مرتبط با مرگ، همکار استویداد، با روان مردگان در سه روزی که هنوز در جهان هستند نبرد می کند و آن ها را می ترساند. بر در دوزخ می نشیند و روان گناهکاران را تا پل چینود می کشد.
  • وای بد(Vayebad): بخشی از فضا که روان درگذشتگان از آن عبور می کند در اختیار اوست و او جان را از تن جدا می کند.
  • نسو(Nasu): عامل فساد و گندیدگی بدن و جلوگیری کننده از ورود روان به بدن، نخستین عامل مرگ.

د- دیوهای دیگر: تعداد دیوان هم مانند ایزدان زیاد است برخی وظیفه ای معلوم دارند و برخی گمنام هستند. به بعضی از آن ها اشاره می شود:

  • اسروشتی: دیو ناشنوایی است که بسیار نافرمانبردار است.
  • رشک: دیو کینه توزی و حسود.
  • اغشی یا آگاش: دیو شورچشمی که مردم را چشم می زند.
  • دریوی: دیو گدایی و دریوزگی.
  • ائشمه(Aeshma): دیو خشم، پیام آور اهریمن، دشمن سروش، سرانجام در پایان دنیا توسط سروش از بین می رود.
  • ورن: دیو شهوت که به همراه دیو آز جزو بزرگ ترین دیوان در متون اخلاقی هستند.
  • چشمک: نماد گردباد، زمین لرزه و ویرانی، در اسطوره ی زندگی زرتشت او ویران کننده ی درختان و شهرهاست تا مایع مقدسی که گوهر تن زرتشت در آن است را از بین ببرد.
  • اپ ورت(Apavarta): دیو خشکی که به صورت اسبی سیاه، دست به یورش می زند و در نبردی سه روزه بر تیشتری (فرشته آب) پیروز می شود.
  • اپوش: دیو خشکسالی است که با ایزدان باران ساز مبارزه می کند.

 



فیلم تیاتر رویای یک شب نیمه تابستان را تماشا کنید

 


دیو در شاهنامه و روایات حماسی

در روایات ملی و حماسی از کیومرث تا گشتاسب همواره از دیو صحبت شده است.دیوان قدیم ترین دشمنان ایرانیان معرفی شده اند. نسبت دیوان در شاهنامه به اهریمن پیوند می خورد. نکته ی جالب این جاست که در شاهنامه تفاوت زیادی بین دیو و آدمی وجود ندارد ، هر دو خواهان سلطنت بر جهان هستند و هر دو از آئین جنگ به یک اندازه آگاهی داشتند. حتی در بعضی از مواقع به نظر می رسد که تمدن و هنر دیوان از انسان ها بیش تر بوده است.آن ها خط را به طهمورث آموختند چنان که در شاهنامه آمده که طهمورث دو سوم دیوان را کشت و به همین دلیل به او صفت دیوبند می دهد. باقی دیوان امان خواستند و در عوض، هنر نوشتن به زبان های مختلف را به طهمورث آموختند.

که ما را مکش تا یکی نو هنر/بیاموزی از ماکت آید به بر…
نبشتن به خسرو بیاموختند/دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی/چه رومی چه تازی چه پارسی…

حتی خصوصیات زندگی شهرنشینی نیز در بعضی از داستان ها مثل گرشاسبنامه به دیوان نسبت داده شده است. در شاهنامه دیوان دستیاران ابلیس یا اهریمن هستند و در روایات مختلف به این اشاره شده است.

چنان بد که ابلیس روزی پگاه / یکی انجمن کرد پنهان ز شاه
به دیوان چنین گفت که امروز کار/ به رنج و به سختی است با شهریار

در جایی دیگر دیوان را بت پرست می داند که با دین بهی(زرتشت) مخالف بودند.

که پرورده ی بت پرستان بدند / سراسیمه برسان مستان بدند

نام دیوان در شاهنامه

  • دیوان مازن یا مازندر: دیوانی که در سرزمینی به همین نام زندگی می کردند. مازن در اوستا به معنی تنومند و قوی هیکل است. این ها دسته ای خداناپرست بودند که مردم را آزار می دادند و بر خلاف قوانین و رسوم رفتار می کردند. برخی این دیو را به یک نژاد وحشی غیر ایرانی منسوب کرده اند. دیوهایی که در شاهنامه نام برده می شود همه از دیوان مازندران هستند.
  • دیو سپید: بزرگ ترین و زورمندترین دیوان مازندران بود که از جادو نیز بهره داشت. پهلوانان را گرفتار می کرد و هزاران دیو در خدمت خود داشت.
کشته شدن دیو سپید به دست رستم
  • فروزان: همان دیو سیاه است، که سیامک پسر کیومرث را می کشد. در بعضی از نسخ شاهنامه به نام فرورای هم آورده شده است.
  • سنجه: یکی از دیوان مازندران است وهمراه دیو سپید به کمک شاه مازندران می رود و کاووس و لشکریانش را کور و اسیر می کند.
خبر شد سوی شاه مازندران / دلش گشت پر درد و سر شد گران
ز دیوان به پیش اندرون سنجه بود / که جان و تنش زان سخن رنجه بود…
  • ارژنگ: از دیوان مازندران است و دیو سپید غنایم به دست آمده از کاووس شاه و بردن خبر شکست کاووس را به ارژنگ می سپارد.
از آن پس همه گنج شاه جهان / چه از تاج یاقوت و گرز گران
سپرد آنچ دید از کران تا کران / به ارژنگ سالار مازندران
  • پولاد غندی و بید: نام دو تن از دیوان مازندران که توسط رستم ، تهدید به کشتن می شوند.
نه ارژنگ مانم نه دیو سپید/ نه سنجه نه پولاد غندی نه بید
  • اولاد: دیوی که در خان پنجم با رستم مبارزه می کند و به اسارت رستم در می آید، رستم از او می خواهد تا جای دیو سپید، پولاد غندی و بید را به وی نشان دهد و اولاد در ازای همکاری قول حکومت مازندران را از رستم می گیرد و پس از این که دیو سپید را می کشد، رستم به قولش عمل می کند.
  • جویان: دیو مازندران که به دست رستم کشته می شود.
  • اکوان دیو: به کیخسرو خبر می دهند که گوره خری مثل شیر زخمی داخل گله اسبان شده است و کسی نمی تواند با او مقابله کند، رستم به دنبال گوره خر می رود و بعد از یافتنش، وقتی می خواهد او را در بند آورد، ناپدید می شود و رستم می فهمد که او اکوان بوده است. بار دیگر هم که رستم می خواهد او را اسیر کند، ناپدید می شود، رستم از شدت خستگی به خواب می رود. اکوان او را بند می کند و می پرسد تو را به آب بیندازم یا در کوه؟ چون رستم می دانست هرچه بگوید اکوان عکس آن را عمل می کند گفت او را در کوه بیندازد و اکوان رستم را به دریا انداخت و باقی ماجرا… در نهایت اکوان به دست رستم کشته می شود.

 

دیوان در باور کهن گاهی به شکل انسان، گاهی نیمه انسان و گاهی بدون جسم تصور شده اند. بر همین اساس در یک جمع بندی کلی می توان دیوان را به پنج دسته تقسیم نمود:

الف – خدایان کهن: برخی از خدایان آریایی پیش از زرتشت در متون پهلوی در زمره ی دیوان هستند، مانند ایندره و سروه.

ب- دشمنان و مهاجمان: در متون پهلوی کسانی که به ایران و مردمانش تجاوزمی کنند، در زمره ی دیوان قرار می گیرند. دیوان مازندران در این دسته هستند.

ج- ویژگی های زشت انسانی: در این دسته بندی بالاتنه ی انسان همانند دنیای روشن جایگاه اهورامزداست و پائین تنه ی انسان همانند دوزخ، جایگاه اهریمن است. دیو آز، دیو خشم، دیو زمستان در این دسته جای می گیرند.

د- انسان های ناهنجار: انسان هایی که ناهنجاری اخلاقی دارند، از دیوان به شمار می آیند. به آن ها مردمان نیم دیو هم گفته می شود و افراسیاب نمونه ی آنان است.

ه- عناصر ویرانگر طبیعت: بلایای طبیعی هم در زمره ی دیوان به حساب می آیند. این بلایا زیر فرمان اهریمن هستند، اهریمن هر شب ایشان را به خراب کردن طبیعت تشویق می کند. اپوش دیو خشکسالی و دشمن تیشتر در همین دسته جای دارد.

اکوان دیو شاهنامه و رستم

راه های مبارزه با دیوان

برای مبارزه با دیوان راهکارهای مختلفی بر اساس نوع دیو بیان شده است:

  • برای دیوهای مازندران که صفات انسانی دارند، از راه نبرد می توان آن ها را شکست داد.
  • برای شکست دیوان بزرگ چون اکومن باید کار را به ایزد (امشاسپند) مقابلش سپرد.
  • انسان بزرگ ترین دشمن دیو است و آفرینش انسان سبب آبادانی جهان و از بین رفتن دیوان می شود.
  • ستایش اهورا مزدا نیز باعث دوری از دیوان می شود.
  • انجام آئین های دینی مثل برافروختن آتش سبب دور کردن دیوان می شود. اگر آتش را خوشبو کنند با وزش باد دیوهای بیش تری را دور می کند.
  • عناصر نیک طبیعت نیز با دیوان مخرب طبیعت مبارزه می کنند. ایزد تیشتر، دیو اپوش را دور می کند.
  • خورشید از بزرگ ترین دشمن دیوان است و به همین خاطر با برآمدن خورشید و روز دیوان شکست می خورند.
  • مرغان و پرندگان مانند سیمرغ، کرکس، جغد و ماهیان هم یاور انسان در مبارزه با دیوان هستند.

عاقبت دیوان

اهورامزدا با به دام انداختن اهریمن و بستن پیمان با او، زمینه ی ناتوانی همیشگی اهریمن را پدید می آورد. در اثر ناکارآمدی اهریمن، دیوان مختلف هم ضعیف می شوند و بین آن ها دشمنی پیش می آید و یکدیگر را از بین می برند. ایزدان هم با دیوان دشمن خود جنگیده، آن ها را از بین می برند، مثلا بهمن، اکومن را نابود می کند، اردیبهشت، ایندر را. تنها دیو آز به همراه اهریمن باقی می ماند، او تمام آفرینش اهریمن را می بلعد، آنقدر سیری ناپذیر است که حتی قصد خوردن خود اهریمن را نیز می کند. در مورد عاقبت دیو آز دو روایت وجود دارد:

در برخی روایات به دست سروش کشته می شود.

در برخی روایات همراه اهریمن برای همیش