استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
در آخرین روزهای دیماه سال ۱۳۲۲ کودکی در تهران به دنیا آمد که «اگر» بخت و اقبال اجازه میداد، ۲۹ دیماه امسال، هشتاد سالگیاش را جشن میگرفتند. اما دست روزگار فرهاد مهراد، خواننده شهیر ایرانی را از علاقمندانش گرفت و در شهریورماه ۱۳۸۱ رفت و موسیقی پاپ ایران یکی از رساترین صدا های خود را از دست داد، صدایی استثنایی، پرتوان، آمیزه ای متفاوت از قدرت و ظرافت، با چاشنی اندوهی سر بسته که به جای گریاندن، آدمی را برمی انگیخت.
برای خواندن درباره فرهاد باید به سالهای پایانی دهه چهل خورشیدی برگشت، زمانی که گروهی از آهنگسازان و ترانه سرایان جوان که به دستگاه های رسمی تولید و پخش موسیقی راه نداشتند، «استودیوی طنین» را شکل دادند تا بتوانند ترانههای خودشان را منتشر کنند. اما این گروه چیزی که کم داشتند، صدا بود، صدایی که با موسیقی نو سازگار باشد. صداهایی که به “سنت” عادت داشتند، به این کار نمی آمد.
فرهاد در آن روزها ترانههای «ری چارلز» و «بیتل»ها را با دقت و ظرافت تمام باز خوانی می کرد. به گونه ای که سر مویی با اصل تفاوت نداشته باشد.
خود او در جایی گفته بود که پیش از کار در «کوچینی» در هتلی در اهواز به عنوان نوازنده گیتار کار می کرده که بعد از او خواسته اند که اگر می تواند گیتار را با صدای خود نیز همراه کند. آزمایش صدا آنچنان با موفقیت همراه بوده که پس از آن صدای او برجسته تر از گیتارش جلوهگری کرد.
تولد فرهاد
فرهاد مهراد ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. او نهمین و آخرین فرزند آمنه و رضا مهراد بود. پدرش از دیپلماتهای دولت ایران در عراق بود و برای همین در کودکی مدتی را در این کشور زندگی کرد و همین باعث شد زبان عربی را هم یاد بگیرد.
از کودکی به واسطه برادرش که در ارکستر سمفونیک تهران ویولن مینواخت، به موسیقی کلاسیک علاقه داشت اما به گفته خودش به دلایل مخالفتهای مادرش نتوانست آموزش موسیقی ببیند و استعدادش «دیمی» رشد کرد. در نوجوانی با چند نفر از هممحلیهایش که ارمنی بودند یک گروه موسیقی راه انداختند به نام «چهار بچه جن». گروه برای اجرا به هتل خورشید در اهواز رفته بود که چون خوانندهای نداشتند در آخرین لحظه قرار شد فرهاد آواز بخواند.
بعد از آن فرهاد در رستورانها و کافههای مختلف میخواند تا اینکه یک روز ویدا قهرمانی، هنرپیشه سینما، که به همراه همسرش کافه «کوچینی» را در خیابان کاخ تهران راه انداخته بود، صدای او را در رستورانی شنید و از او برای کار در کوچینی دعوت کرد.
آن زمان گروه تازه تاسیس بلککتز به رهبری شهبال شبپره در کافه کوچینی برنامه اجرا میکردند و فرهاد هم به عنوان خواننده و نوازنده گیتار و پیانو به گروه اضافه شد.
اجراهای کمنقص او از خوانندههای مطرح آن روز دنیا از جمله ری چارلز، لئونارد کوهن، خوزه فیلیسیانو، بیتلز و … کمکم او را در میان اهالی موسیقی مطرح کرد.
در همان سالها در دوبله فیلم موزیکال «بانوی زیبای من»، یکی از ترانههای فیلم را (با عنوان «اگه یه جو شانس داشتیم») اجرا کرد، گرچه بعدها وقتی در مصاحبهها از او میخواستند اولین آهنگی را که به فارسی خوانده نام ببرد، به این آهنگ اشارهای نمیکرد.
آغاز فارسیخوانی
در سال ۱۳۴۹ اسفندیار منفردزاده که با ساختن موسیقی فیلم «قیصر» ساخته رفیق دوران کودکیاش مسعود کیمیایی به شهرت رسیده بود، برای ساختن موسیقی فیلم «رضا موتوری» به دنبال صدایی نو و متفاوت میگشت که به فرهاد رسید.
در سال ۱۳۴۹ اسفندیار منفردزاده که بعد از تحصیل موسیقی در آلمان به ایران بازگشته بود و با ساختن موسیقی فیلم «قیصر» ساخته رفیق دوران کودکیاش مسعود کیمیایی به شهرت رسیده بود، برای ساختن موسیقی فیلم «رضا موتوری» به دنبال صدایی نو و متفاوت میگشت.
منفردزاده که صدای فرهاد را در کوچینی شنیده بود به سراغ او رفت. اما فرهاد، که به گفته خودش فکر میکرد صدایش برای ترانههای فارسی مناسب نیست، قصد نداشت فارسی بخواند. نهایتا منفردزاده به او قول داد که اگر فرهاد محصول کار را دوست نداشت او نوار را کلا پاک خواهد کرد و سراغ خواننده دیگری خواهد رفت.
فرهاد، ترانه «مرد تنها» را به همراه ارکستر زنده در استودیو ضبط کرد و وقتی کار تمام شد از محصول کار راضی بود.
اولین آهنگ با اینکه مورد توجهی عدهای از علاقمندان موسیقی قرار گرفت اما موجب شهرت سراسری فرهاد نشد.
چند ماه بعد و در پی حمله چند چریک به پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل و علنی شدن مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی، اسنفدیار منفردزاده که به جریانهای چپ گرایش داشت، تصمیم گرفت آهنگی برای این واقعه بسازد.
اسنفدیار منفرزاده میگوید زمانی که از شهیار قنبری خواست ترانهای در مورد دلگیر بودن غروب جمعه بسراید و از فرهاد خواست این ترانه را بخواند، به آنها نگفت که این آهنگ را برای سیاهکل ساخته و این موضوع فقط در ذهن او بوده است. فرهاد هم در مصاحبهای تایید کرده که با اینکه با توجه به جو زمانه و گرایشهای منفردزاده حدسهایی میزده اما هیچ وقت در این مورد صحبتی بین آنها نشده است.
ترانه «جمعه» که به گفته منفردزاده ابتدا تهیهکننده پیدا نمیکرد، خیلی زود تبدیل شد به یکی از پرفروشترین صفحههای موسیقی ایران تا آن روز. منفردزاده که جمعه را احتیاطی با صدای گوگوش هم ضبط کرده بود که اگر ترانه با صدای فرهاد همهگیر نشد آن را با صدای گوگوش، خواننده محبوب آن زمان، به بازار بفرستد، اجرای گوگوش را تا دو سال بعد از آن در قفسه نگه داشت.
حالا دیگر فرهاد را همه میشناختند و آهنگسازها و ترانهسراهای مشهور دوست داشتند او کاری ازشان بخواند. اما فرهاد گزیدهکار بود و در فاصله هفت ساله منتشر شدن جمعه تا انقلاب سال ۱۳۵۷ تنها یازده آهنگ دیگر خواند. ۶ آهنگ دیگر از اسفندیار منفردزاده و آهنگهایی از حسن شماعیزاده، محمد اوشال و واروژان.
از سوی دیگر با ارتباطی که ترانه جمعه در ذهن بسیاری از مردم و به ویژه دانشجویان با ماجرای سیاهکل پیدا کرد، فرهاد هم در فضای سیاسی آن روزها به عنوان خوانندهای سیاسی و معترض شناخته شد.
حدود سه سال بعد از انتشار جمعه، منفردزاده این بار با شعری از احمد شاملو به سراغ فرهاد رفت. شعری که با مطلع “کوچهها باریکن دکونا بسته، خونهها تاریکن طاقا شکسته، از صدا افتاده تار و کمونچه، مرده میبرن کوچه به کوچه”، آشکارا در انتقاد از وضع جامعه آن دوران ایران بود. این آهنگ که “شبانه” نام داشت با استقبالی کمنظیر روبرو شد. حتی قیمت بیشتر از معمول آن هم باعث نشد دانشجویان و جوانان از خریدن آن منصرف شوند.
خسرو لاوی، مدیر استریو دیسکو که منتشر کننده این آهنگ و همه کارهای فرهاد در فاصه سالهای ۵۰ تا ۵۷ بوده، میگوید بعد از آن که ساواک این صفحه را جمع کرد، دانشجویان جلدهای خالی صفحه شبانه را به چند برابر قیمت خود صفحه میخریدند.
بعد از انتشار شبانه در سال ۵۳ فشارهای ممیزی و ساواک بر هنرمندان به ویژه پدیدآورندگان این اثر بیشتر از پیش شد و فرهاد هم در فاصله سال ۵۳ تا سال ۵۷ آهنگهایی خواند که گرچه بعضا مضمون اعتراضی داشتند، اما اشارههای مستقیم سیاسی-اجتماعی در آنها کمتر بود.
آهنگهای این دوره از این قرارند: خسته، زنجیری، آیینهها کودکانه (که آهنگسازش اسفندیار منفردزاده آن را محصول فشارهای ممیزی بعد از سال ۵۳ خوانده است)، هفته خاکستری، سقف گنجشکک اشیمشی و در نهایت آهنگ آوار که اولین تجربه آهنگسازی خود فرهاد است.
فرهاد در آن سالها، مثل خیلی از خوانندههای آن روز ایران، معتاد به مواد مخدر بود. او چندین بار تلاش کرد مواد مخدر را ترک کند که موفق نبود تا در نهایت با دکتر صادق صلحیزاده، متخصص مشهور ترک اعتیاد آن زمان، آشنا شد و ظرف کمتر از یک سال اعتیادش را ترک کرد.
با رسیدن سال ۵۷ و ملتهب شدن فضا، اسفندیار منفردزاده بار دیگر با شعری از احمد شاملو به سراغ فرهاد رفت و از این همکاری “شبانه ۲ (یه شب مهتاب)” متولد شد. ترانهای که بعد از ۳۴ سال هنوز از اصلیترین نمادهای موسیقی اعتراضی در ایران است.
بلافاصله بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ و کشته شدن تعداد زیادی از مخالفان شاه در میدان ژاله تهران که به جمعه سیاه مشهور شد، منفردزاده ترانه «جمعه» را که برای واقعه سیاهکل ساخته بود دوباره و این بار با فضایی انقلابی تنظیم کرد و نام آن را «جمعه برای جمعه» گذاشت. فرهاد هم اجرایی متناسب با شور جاری در خیابانهای تهران از آن ارائه داد، اجرایی که مشهورتر از اجرای اصلی شد.
«جمعه برای جمعه» به همراه «شبانه ۲» در همان شهریور ۵۷ و در نوار کاستی منتشر شد. جلد کاست، که منفردزاده طراحیاش کرده بود، تصویری بود از تظاهرات مردم در خیابان و میلههای زندان که در حال فرو افتادن بود.
در آن ماههای پرتلاطم، فرهاد یکی از اصلیترین صداهای مردمی بود و همینطور یکی از اولین صداهایی که از رادیو و تلویزیون ایران بعد از انقلاب شنیده شد.
اسفندیار منفردزاده روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آهنگی ساخت روی شعر «وحدت» سیاوش کسرایی. روز ۲۵ بهمن با فرهاد آن را ضبط کرد و روز پنجشنبه ۲۶ بهمن، که مصادف بود با تولد پیامبر اسلام، آن را برای پخش به تلویزیون برد.
فرهاد آهنگ وحدت را (که به «محمد» یا «والا پیامدار» هم مشهور است) از بهترین کارهای منفردزاده خوانده و ضبط آن را هم به دلیل شرایطی که بر خیابانها حاکم بود، سخت توصیف کرده است.
بلافاصله بعد از انقلاب همکاران قدیمی فرهاد یک به یک از ایران مهاجرت کردند. فرهاد هم بعد از چند ماه با ممنوع شدن موسیقی (جز موسیقی سنتی و سرودهای انقلابی) برای سالها در سکوت و انزوا رفت. اما در همان چند ماه اول انقلاب آهنگی از او منتشر شد که حرف و حدیثهایی به دنبال داشت.
برای مطالعه بیشتر:
یک مرد و شش دهه؛ او که بلد است همیشه ما را عاشق کند
واروژان، نابغه موسیقی که زود از دنیا رفت
پروانه موچول، نخستین ایرانی که صدای سه تارش ضبط شد
اردلان سرفراز، که پیشتر ترانه آهنگ «آیینهها»ی فرهاد را سروده بود، از او دعوت به همکاری کرد. فرهاد هم آهنگ «نجوا» را که ساخته منفردزاده روی ترانهای از شهیار قنبری بود و چند ماه پیش از انقلاب ۵۷ ساخته شده و برای اجرا نزد فرهاد امانت بود، با پیانو اجرا کرد. فرهاد پیش از زدن خود آهنگ، چند نت از ملودی «خمینی ای امام»، از سرودهای انقلابی محبوب طرفداران آیتالله خمینی، را نواخته بود.
این آهنگ کنار آهنگهایی از خوانندگان دیگر در نواری با نام «برگ زرد» منتشر شد و همان چند نت اول آهنگ، گلایه و اعتراض منفردزاده و قنبری را در پی داشت. آنها فکر میکردند رفیق قدیمی ترسیده و بهشان پشت کرده است.
پوران گلفام، همسر فرهاد، میگوید فرهاد آن چند نت را برای آکورد گرفتن زده بود و اطلاع نداشت که آن اجرا برای انتشار ضبط میشود. به گفته خانم گلفام بعد از انتشار نوار برگ زرد، فرهاد از گنجاندن آهنگ نجوا به آن شکل شکایت کرد و نهایتا آن نوار را از بازار جمع کردند.
فرهاد بعد از انتشار این نوار، که تج