استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
نمایش سیزیف اقتباسی از افسانه سیزیف آلبر کامو است؛ افسانهای مربوط به دوران یونان باستان که در آن سیزیف بخاطر گردن فرازی در برابر خدایان، حیلهگری و خود بزرگبینی توسط زئوس به مجازاتی صعب محکوم شد. سیزیف که به قهرمان پوچ شهرت یافته، مجبور بود هر روز تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همینکه به قله میرسد، سنگ را باید به پایین بغلتاند و دوباره و دوباره در سراسر روز این کار را به دفعات تکرار کند.
در واقع سیزیف با آگاهی به انجام کاری دشوار و در عین حال بیهوده محکوم بوده است که آلبر کامو در کتاب خود بیان میکند که درحقیقت پیروزی سیزیف در انجام این امر، در آگاهی وی نهان شده است چرا که سیزیف کاملا در لحظهای که سنگ را به پایین میغلتاند، به شکنجه خویش و عبس بودن کار خویش آگاهی کامل دارد.
شایان ذکر است نمایش سیزیف به لحاظ درونمایه، کابوس بودن زندگی و آرزوهایی که به کابوسهای زندگی مبدل میشوند و آدمی هیچ وقت از دست شستن از آنها، رهایی ندارد را در قالب نمایشی بسیار تاثیرگذار به نمایش درمیآورد. بهواقع تکرار حیات در این نمایش به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده است.
دیالوگ بسیار عمیق این نمایش:
«… که باردارشود … که بزاید … که بکشد … که باردار شود… که بزاید… که بکشد… که باردار شود … که بزاید … که بکشد»
درواقع نشاندهنده تکرار زندگی است که آدمی دائما درحال حرکت دوار بر پهنه گیتی است که کولهبار پوچی را به گردن آویخته و در این رهگذر حرکت میکند؛ به بیان دیگر تمام اهالی این زندگانی میزایند، میمیرانند، و باز زاییدنی از نو را آغاز میکنند و در جریانی گیر میافتند که نه راه گریز دارند و نه توان رهایی؛ پس میزایند، میمیرند و در تکراری تمام نشدنی غرق میشوند.
با هم گوشه هایی از فیلم تیاتر سیزیف را تماشا کنیم
نویسنده با نام نهادن سیزیف بر این نمایش درنظر داشته اعلام کند که کار بازیگران نیز مانند کار سیزیف، فعالیتی پوچ و عبس به شمار میرود؛ همانطور که سیزیف برای کیفر فریبکاریش از سوی خدایان محکوم به کاری بیفرجام و بیپایان شد، بازیگران و ستارگان عرصه سینما و تئاتر نیز در روزمرگی و پوچی حیات گرفتار هستند.