استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
خانوادهٔ نیکاختر رمان طنزیست از ایرج پزشکزاد که نخستین بار در مرداد ۱۳۸۰ منتشر شد. این رمان روایت مهاجرت خانوادهای ایرانی به غرب است. نسخهٔ کامل و بدون سانسور کتاب در زمستان ۱۳۸۳ توسط شرکت کتاب در لسآنجلس منتشر شد.
خانواده نیک اختر روایت زندگی خانوادهای است که بعداز انقلاب در پی تبعیدی خود خواسته به کانادا مهاجرت کردهاند. البته این را هیچ وقت به زبان نمیآورند ولی با خواندن کتاب و روابط حاکم بر خانواده مهاجرت را خود خواسته میبینیم. افراد خانواده را، نیک اختر و همسرش بدری و بچهها فرهاد و فرشته و فاطی که دخترکی روستایی است و با خودشان برده اند –مثلن کلفت- و طبق معمول یک خانم بزرگ با گوشهای سنگین. این خانواده مهمانی هم دارند به نام خانعمو که استاد دانشگاه است و از ایران به آنجا رفته و موقتن در آنجاست و برمیگردد. نرمال ترین آدمهای داستان هم همین خانعمو و فاطی هستند.
خانواده نیک اختر چون میلیونها ایرانی دیگر مقیم خارج از کشور ریشه در اینجا و شاخ و برگ در آنجا دارند. این امر در لابلای گفتارشان پیداست.
نویسنده اعضای خانواده را معرفی میکند:
- محمود نیک اختر پدر خانواده که خواهی بخواهی بعنوان یک ایرانی مهاجرت کرده پایش به جریانات سیاسی باز شده است در حالی که خودش بیشتر در فکر جریانات اقتصادی و پر کردن جیبش است.
- بدری مادر خانواده که سعی می کند خود را بعنوان یک زن با فرهنگ در بین همپلاکی هایش نشان بدهد.
- خانم بزرگ، مادر زن محمود که در ظاهر بیشتر به دین و دیانت میپردازد و در آخر داستان به نوعی تغییر روش می دهد.
- فرهاد، پسر تنبل خانواده که بیشتر به دنبال تیغ زدن پدر و مادرش است.
- فرشته، که در بیشتر داستان به دلیل سفر با بوی فرندش حضور ندارد.
- فاطی، کلفت جوان و روستائی زاده خانه که در خارج درس خوانده و واقعاً با فرهنگ شده است.
- خردل، سگ خانواده که هر چند دچار بیماری روانی علاقه به همجنس شده، ولی هنوز آنقدر غیرت دارد که در آخرین سکانس فیلم پاچه تازه داماد خارجی فامیل را گاز بگیرد.
داستان با ورود دوست قدیمی محمود به نام خان عمو که استاد سابق دانشگاه بوده و تازه به آمریکا سفر کرده، شروع میشود. در مقابل بقیه شخصیتها خانعمو آدم روشنفکری به نظر میرسد.
در طول داستان مشخص میشود خانواده که درگیر مشکلات مالی است پیش از این برای جلب کمک و محبت فرزاد جوان اقتصاددان معروف ایرانی، تلاش کردهاند آشنائی بین او و فرشته ایجاد شود. اما بر خلاف تصور آنها فرزاد عاشق فاطی شده است.
خانواده به محض با خبر شدن از این موضوع کمر به نابودی فاطی میبندند و میخواهند او را به ایران بفرستند.
خانعمو که طرفدار فاطی است، سعی میکند کمکاش کند. اما در نهایت این شانس است که به یاری فاطی میآید.
برای مطالعه بیشتر:
نویسندهای که زندگیاش زیر سایه «داییجان ناپلئون» بود
شخصیتها به گونهای طراحی شدهاند که هر کس به خوبی بتواند کاریکاتوری از یکی از اعضای خانوادههای نسبتا روشنفکر یا بهاصطلاح تازهبهدورانرسیدهی ایرانی را نشان دهد. بهعنوان مثال پدر با وجود اینکه در حقیقت دغدغهی اصلیاش مالی است معمولا پز سیاسی مخالف میگیرد یا مادر خانواده تلاش میکند خودش را زنی روشنفکر نشان دهد اما رفتارهای او به شکلی کاملا متناقض است.
پسر خانواده در اغلب موارد سعی میکند از اعضای خانواده پول بگیرد. تنها عضو عاقل خانواده خدمتکاری است. فاطمه تحصیلکردهی فرنگ است که با رفتار معقولاش سعی میکند افکار پوسیده و رفتارهای متناقض و غلط اعضای خانواده را اصلاح کند.