حالا که عمو نوروز و عمه بهار از راه رسیده اند و پاندمی کووید هم تا حدودی فروکش کرده و می شود با رعایت شیوه نامه ها و پروتکل ها به سفر رفت. در نظر داریم با شما در خصوص سفر و گردشگری صحبت کنیم.
سفر شکلهای مختلفی دارد. خیلی از ما بدون برنامه ای خاص، تعطیلات تقویمی را نشان می کنیم، به سمتی رهسپار می شویم، جوج و دوغ می زنیم و برمی گردیم. اما بعضی ها دوست دارند هدفمند سفر کنند:

سفر برای تماشای رویدادهای ورزشی،

بازدید از آرامگاه مشاهیر یک سرزمین،

سفر به مکان های مخوف برای تجربه ی حس ترس،

بازدیدهای برنامه ریزی شده از موزه ها،

استفاده از چشمه های آب درمانی و نظایر آن.


با صدای نویسنده گوش دهید.


 


هدف این نوع سفرها این است که گردشگران را با مفهومی خاص آشنا کنند و محور و موضوعی تعریف شده دارند. شاید شما هم سفرهای «طبیعت محور»، «عرفان محور»، «موزه محور»، «غذا محور»، «ورزش محور»، «درمان محور» و غیره را تجربه کرده باشید. بر آن شدیم تا از این شماره، نمونه هایی دیگر از سفرهای «موضوع محور» را خدمتتان معرفی کنیم:

 



سفرهای یادگاری محور

یادگاری نوشتن بر در و دیوار اماکن تاریخی و طبیعی همیشه جذاب بوده است. عده ای هستند که معمولاً با هدف ثبت یادگاری به سفر می روند. مثلاً سری به تخت جمشید، پاسارگاد و بیستون می زنند و روی سنگ نگاره ها یک قلب تیرخورده می کشند و نام معشوق را داخل آن حک می کنند و اسم خودشان را به همراه تاریخ و شهر محل سکونت زیر آن اضافه می نمایند. عباراتی نظیر «رفیق بی کلک مادر»، «دریای غم ساحل ندارد»، «در حسرت دیدار تو آواره ترینم»، «نسترن بی وفا / قهر نکن بی هوا»، «نوشتم جمله ای با بی وفایی / شدم سرباز نیروی هوایی / نوشتم جمله ای با برگ گیلاس / که خدمت می کنم با کله ی تاس» و … همیشه برای این افراد الهام بخش بوده است. از نظر آنها هیچ اشکالی ندارد که چند جمله ای هم به کتیبه ی بیستون اضافه کنند. داریوش کبیر این همه یادگاری روی کوه نوشته، حالا که نوبت آنهاست کار بدی شده؟

 

از افشین حر بیشتر بخوانید:

ف…ش می گویم و از گفته ی خود دلشادم – قسمت اول

ف…ش می گویم و از گفته ی خود دلشادم – قسمت دوم

 

در خصوص سفر به کشورهای دیگر نیز به همین شکل اقدام می کنند. مثلاً اگر روزی به یونان و مقدونیه سفر کنند روی پایه های پل سنگی اسکوپیه می نویسند: «آهای اسکندر! اگه وجودشو داری دوباره بیا ایران. امضاء: آریوبرزن» و یا روی ستونهای آکروپلیس می نگارند: «اینقدر به ارسطوتون ننازین. ارسطو فقط ارسطو عامل». آنها همیشه دقت می کنند که در سفرهای خارجی، مطالبی که به یادگار می گذارند حتماً با فرهنگ و تمدن آن کشور و سرزمین در هماهنگی کامل باشد. بی ربط و چرت و پرت نمی نویسند زیرا آبروی ایران و ایرانی برایشان مهم است.




برای این افراد تنه درختان جنگلی هم جان می دهد برای ثبت یادگاری. سعی می کنند درختانی با تنه صاف و یکدست انتخاب کنند و حتماً یک شیء نوک تیز همراه داشته باشند.

 

جنبه ی دیگری از سفرهای «یادگاری محور»، برداشتن یادگاری است، البته نه عکس یادگاری بلکه خودِ یادگاری. یعنی تکه ای، قطعه ای، چیزی از یک اثر تاریخی یا طبیعی را کنده و با خود به منزل می برند. ناسلامتی کلی هزینه کرده اند و به سفر رفته اند، پس باید از سفرشان بهره ای برده باشند. مثلاً به غارهای «علی صدر» و «چال نخجیر» یا غارهای «وارسا» در انتاریو یا غار «ماموت» در کنتاکی و یا هر غاری که در کشور محل سکونت خود به آن دسترسی دارند می روند و یک تکه استلاگمیت یا استلاکتیت را کنده و یواشکی در کیف شان می اندازند و به منزل می برند و به عنوان جاشمعی، چراغ خواب یا دکور روی اپن از آن استفاده می کنند و اصلاً نگران ارزش چند میلیون ساله غار و یا حفظ اکوسیستم آن نیستند زیرا فعالان محیط زیست و کنشگران فرهنگی به اندازه کافی نگران این چیزها هستند. آنها به شدت معتقدند که قرار نیست به آیندگان جواب پس بدهند. درِ دروازه را می شود بست اما درِ دهن آیندگان را نه. تنها چیز مهم این است که آنها راضی و خوشحال باشند.

 

یکی از اماکنی که گنجینه ای از ادبیات پربار «یادگاری محور» ما را در دل خود جا داده اند، در و دیوار سرویس های بهداشتی عمومی ترمینالها، پارک ها، استادیوم ها و پاساژها هستند. مسافران و گردشگران می توانند در حین استفاده از سرویس بهداشتی عمومی، با مطالعه این دیوارنوشته ها لحظات بیادماندنی را تجربه کنند. ممکن است برخی از آنها کمی بی ادبی باشند اما برای پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و روان شناسی سوژه های مناسبی هستند. پیشنهاد بنده این است که این مطالب به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و جهت استفاده گردشگران خارجی در همان محل نصب شوند.